خسته شدم از بچه از زندگی ۴۰ روزه زایمان کردم یه خواب راحت نکردم نه کمکی دارم نه شوهری که وست نوازش به سرم بکشه تازه میرسه خونه باید دستای اونو ماساژ بدم بخاطر درد دست اون بچه گریه کنه اون شیطونی کنه تمام دندونام تیر میکشه سرم ده گیج میره دیشب به حد مرگ دیگه میزدم به دخترم شوهرمم از اونطرف به من کتک میزد تو مادری باید صبور باشی چجوریاس اونایی که دست تنها هستن با دو بچه کوچیک تا حالا به بچه هاشون کتک نزدن و صبورن ؟خواهشا نیاید بگید چه مادر نامهربونی کمکم کنید

عزیزم بخاطر زایمان بدنت ریخته بهم
کسی نداری بیاد کمکت؟ مادری خواهری خانواده همسرت
یکم بچه ها رو نگه دارن بخوابی؟

عزیزم کارای خونه رو درحد غذا وظرف شستن انجام بده بجاش به بچه کوچیکت برس وبا بزرگه بازی کن تایم ظهرهم همه رو بخوابون خودتم بخواب شوهرتم انقدر غربزنه غردونش بترکه به حرفش گوش نکن

اخه خواهر من بچه دوم واسه چیت بود

احساست و درک می کنم خودم سه تا بچه دارم می فهمم چی میگی من بعضی روزها اونقدر خسته و کلافه می شدم دیگه واقعا به مرز جنون می‌رسیدم اگه مکمل داری حتما بخور
خیلی هم به خودت سخت نگیر سعی کن تا بچه ها خوابن خودتم بخوابی یکم استراحت کنی

من دوتا بچه کوچیک با فاصله ی دو سال دارم.و دست تنها بودم.مامانم شاغل بود و خونه اش از من دوره.شوهرمم شبا خونه بود فقط.ولی خدا وکیلی شوهرم خیلی کمکم بود از نظر کارای خونه.وگرنه تو بچه داری اصلا کمک نمیکرد.من پسر بزرگمو نمیزدم ولی بی نهایت داد میزدم.دیگه دیدم درست نمیشم رفتم دکتر قرص برام نوشت زندگی برام بهتر شد.ولی شما هرجور شده از هرکسی هم شده کمک بگیر.دست تنها از پا میوفتی

عزیزم حتما یه مکمل بخور بدنت قوی بشه با دکتر هم مشورت کن یه قرص آرامبخش بهت بده ... بعد از زایمان بهم ریختی..‌ همه شرایطشون سخته باید کنترل کنی . منم دو تا بچه دارم از ۷ صبح میرم سرکار ظهر میام یه نهار میخورم دوباره میرم یه وقتهایی تا ده شب. منم زندگیم این روزها بهم ریخته سن ولی مقصر بچه ها نیستن

احساس میکنم افسردگی گرفتی ببین حتی اگه کمکیم بیاد پیشت فقط کمک کارات میشه ن حالت خودت بفکر خودت باش بخاطر بچه هات حتما حتی شده یواشکی برو پیش مشاور یا یه روانشناس اینا حتما برو خیلی خوبه کمک میکنه

آخی،چه بدکه مردا یاد نگرفتن اینجور مواقع چیکار کنن،فقطم مشکل تو نیس ۹۰ درصد همینن چون اموزش ندیدن،بلد نیستن
الان که از هورمونهاته ولی توروخدا دختر بزرگت نزن،نزار از اومدن ابجیش،خاطره بد تو ذهنش،بمونه
اون گناهی نداره.
منتظر دست نوازش،هیجکی نباش خودت حال خودتو خوب کن قوی باش.
بچهات بهت نیاز دارن.

شما افسردگی گرفتی و خسته ای...کسی را نداری؟ بری خونه مادری یا مادر شوهری؟ کمکت کنن