۱۱ پاسخ

من منتظر بودم ک پریود بشم برم تخمک کشی و مراحل ivf رو شروع کنیم همه داروهاروهم خریده بودم
چون بعد دو سال دوندگی از همه جا جوابمون کردن ک طبیعی باردار نمیشم چون جفتمون مشکل داشتیم
۵روز تاخیر داشتم همش فکر میکردم ک چ روزی پریود میشم ک ۸ام سیکلم ب روز تعطیل نیفته و کنسل نشم
خاستم هزار تا طناب بزنم و ی ساعت بدوم تا پریود بشم
ولی قبلش برا اطمینان گفتم بزار ی بی‌بی‌چک بزارم
جلو چشم منو همسرم دوتا خطش تو ۳۰سانیه پررنگ شد
نشستیم کف خونه اونقدددددد گریه کردیم فقط همو تکون میدادیم ک مطمعن بشیم ک خاب نیستیم
خدا همه چشم انتظارارو مث ما سورپرایز کنه
منم داروهای ivfام رو نذر کردم دادم ب افراد نیازمند

من تاخیر داشتم خودم میدونستم باردارم خیلی ذوق نداشتم ولی بعدش که لکه بینی داشتم رفتم دکتر گفت فک کنم دوقلوعه من همچین هنگگگ موندم فقط اصلا نمیتونستم به خودم بیام بقیه هم همچییین ذوق مرگ شده بودن که نگو

وای من خونه مامانم بودم غروب بود چند روز از پری گذشته بود بیبی چک زدم زود دوتا خط افتاد حاله نه خططط گفتم این خرابه.باز فرستادم برام سه تا بیارن زدم سریع دوتا خط شد گفتم علکیه باز فرستادم گفتم صبح دقیق تر باز سه تا خریدم صبح زدم دوتا پررررنگ شد ....دیگه شک ب یقین تبدیل شد دخترممممم بال در اورد هی دست میزد ب شکمم ولی من استرس داشتم اخه قبلش باردار بودم بدون قلب بود صبر کردم تا ۱۲ هفته رفتم سونو گفتن قلبش تشکیل شده تا الان ب کسی نگفتم قلبش تشکیل شده فقط منو دخترمو شوهرم...الان برم آنومالی ک اگ خدا بخاد سالم بود با جنسیتش اعلام کنم

من غروب بیبی زدم ی خط کمرنگ افتاد شوهرم میگفت الکیه منفیه فرداش باهم رفتیم ازمایش اونجا تا فهمید مثبته ۱۵۰ تومن داد به پرستار از ذوقش🤣

من بیبی زدم منفی بود،آزمایش دادم گفتم شوهرم رو سورپرایز میکنم مثل اینستا
شوهرم خواب بود جوابش آنلاین اومد ،یه جوری تپش قلب گرفتم و گریه میکردم،رفتم بیدارش کردم فکر میکرد سر کارش گذاشتم،آخه خیلی قبلاً سر کارش میذاشتم

۵ صبح چشمات باز میشد؟!!😂

سر پسرم که کلی ذوق کردیم ولی واسه این یکی که ناخواسته بود بی بی زدم بردم دادم شوهرم میخندید باور نمیکرد نیش خن میزد رو مخم بود من فصد داشتم دیگه بچه دار نشم تا صبح خواب ب پشتم نیومد اقا تا صبح خوابید

من ساعت ۷ صبح بود با دخترم تنها بودیم خونه...بعد ۲۰ روز تاخیر ک فکر میکردم یا کیست دارم یا هورمونام ب هم ریخته اصلا ۱ درصدم احتمال بارداری نمیدادم...ولی خب گفتم بزار بزنم یبار من ک میدونم منفیه...و جلوگیری سفت و سخت داشتیم...

وقتی بی بی رو گذاشتم تو ظرف ادرار دیر بالا اومد خواستم پرتش کنم بره ک دید دوتا خط پررنگ شد...باورم نمیشد گریه میکردم و تو خونه راه میرفتم...
بچه کوچیک دارم زود بود...بیشتر شوکه شده بودم چون واقعا توقع نداشتم...
دیگه گفتم خدایا هرچی تو بخوای کمکم کن و صبرم بده...

واقعا با بچه کوچیک بارداری سخته..

من ۴ صب بود ، شوهرم حموم بود بیبی چکم که مثبت شد رفتم با گریهههه در حمومو زدم ، سرشو آورد بیرون بیبی چکو نشونش دادم نمیدونست چکار کنه تو اون وضعیت

من ازمایش خون دادم خیلی خوشحال شدم زنگ زدم به شوهرم سر کار بود بهش گفتم اونم زوق کرده بود همش میگف سالمه عزیزم خیلی دوسش دارم😍😍🤣🤣

من ساعت ۹ شب بعد ۱۱ روز تاخیر زدم
فقط میلرزیدم وقتی جوابش دیدم

سوال های مرتبط