۷ پاسخ

سلام پسر منم خیلی به خودم وابسته عزیزم نگران نباش

سلام عزیزم خسته نباشی، شرایطمون دقققیقا عین همدیگس، با این تفاوت که بچه من یک‌ ماه کوچیکتره، عزیزم من هم از دکتر هم از خیلی از مادرا پرسیدم ؛ این رفتارشون تو این سن کاملا طبیعیه و تا دوسالگی رفته رفته کمتر میشه، اگر اینطوری وابسته نباشه عجیبه. برا همسرت هم توضیح بده که واکنش طبیعی بچه هست واسه حفظ بقا. کم کم خانه کودک یا کارگاه های مادر و کودک ببریش باعث میشه زودتر از دوسالگی وابستگیش کمتر بشه.

سلام عزیزم
پسر منم همینه و نمیتونم حتی دستشویی برم

عزیزم بچه از ۸ ماهگی تا ۱۸ ماهگی وابستگی شدیدی داره و کاملا عادی اصلا نگران نباش و مادر اصلا نباید حتی چند ساعت هم تنهاش بذاره که بعداً دچار اضطراب جدایی نشه برای شوهرت با منطق اینو توضیح بده و اصلا بهش اهمیت نده
از اول حتما بهش نشپردی بچه تو ک الان برای چند دقیقه بی قراری بچه اینجوری میکنه

هیچکاری نکردی چون بچه های ماهم همینن. اولا اینکه بیشتر مارو میبینن تو خونه. در ثانی بچه ها تو یه سنی اضطراب جدایی دارن همش میچسبن به مادر

خیلی دلم از حرفش گرفت خیییلی اینم بدونین ک تو خونه پدرشوهرم زندگی میکنم شوهرم فکر میکنه تنها کسی ک خوب بچه تربیت کرده فقط مادر خودشه تنها کسی ک زن خوبیه فقط مادرشه

دختر منم اینطوریه

سوال های مرتبط

مامان ماهان😊 مامان ماهان😊 ۱ سالگی
سلام مامانا یه سوال داشتم من قبل از اینکه بچه دار بشم شاغل بودم الان نزدیک دو ساله بخاطر پسرم کارمو اینترنتی کردم و خونم ولی پسرم خیلی بهم میچسبه میرم آشپزخونه غذا درست کنم میاد میخام برم سرویس بهداشتی میاد بدو بدو پشت در گریه می‌کنه و میکوبه به در کسی هست بوش تو این سن اینجوری باشه؟کی خوب میشه و میشه رفت سرکار🥲🥹الان نزدیک دو ساله خونه نشین شدم و کارمو کمتر کردم کسب و کارمو به فروشنده سپردم ولی انگار حالا حالا ها نمیشه رفت سرکار...کسی تجربه داره راهنمایی کنه بچه های شمام اینجورین بعضی وقتا خودش بازی می‌کنه تنهایی ولی موقع غذا درست کردن خیلی منو مورد عنایت قرار میده و اذیت می‌کنه سرویس بهداشتی هم از دستش نمیتونم برم بدجور گریه می‌کنه اینا نشونه ی وابستگیه؟چیکار کنم کمتر بشه قایم موشک هم خیلی باهاش بازی میکنم ولی بازم حس میکنم خیلی بهم وابستس و همش تو خونه دنبالم می‌کرده خونه مامانم که میرم پامو بزارم تو آشپزخونه گریه کنون میاد ببینه کجا رفتم دیگه کلافه شدم نمی‌دونم چیکار کنم که فکر نکنه میخام تنه‌اش بزارم همش ترس داره انگار کسی تجربه داره بگه برا چی اینجوریه ؟بخاطر سنشه یا بیش از حد وابسته شده ؟