مامانا خیلی عصبیم جوری که معده درد شدید گرفتم بخدا صبرم سر اومده از دست دخترم من خیلی آدم صبوریم اما حس میکنم دیگه صبرم لبریز شده. دقیقا از سه سالگی من دخترم رو از پوشک گرفتم اما هنوزم درگیرم. دخترم گاهی خیلی خوبه قشنگ دستشوییشو میگه اما گاهی انگار نه انگار بهش یاد دادم میریزه تو خودش بدون اینکه واکنشی از خودش نشون بده خسته شدم بخدا تا الان دوبار فرش شستم کل خونه رو شستم اما به دو روز نکشیده باز خونه نجس شده آخه من چیکار کنم بخدا خسته شدم از، صب که بیدار میشم فقط مشغول دستشویی بردن بچه هام لباسای جیشی و کثیفشون رو میشورم. خسته شدم الان دو روزه دخترم دوباره لجبازی میکنه دستشویی نمیاد تو خودش میریزه باز من دو روز فقط دارم میشورم نه استراحتی نه دلخوشی. بخدا اصلا حس آدم بودن دیگه ندارم فک میکنم فقط یه ماشینم که از صب زود تا اخرای شب فقط کار میکنم. بخدا بقیه رو میبینم که با دوتا بچه یا گاهی سه تا بچه چقد سر وضع خونشون. خودشون مرتبه چقد ریلکسن. حسرت میخورم. نمیخوام ناشکری کنم بچه هامو از جونم بیشتر دوس دارم اما چقد قبل بچه داری من زن شادی بودم چقد خوشبخت بودم. پر انرژی.بودم با تمام معنا زندگی میکردم الان زندگی کردن رو یادم رفته همش میگم ممکنه اون منه قبلی دوباره برگرده. ممکنه دوباره بتونم اونجور دلم میخواد زندگی کنم ای خدا ببخش منو اما خیلی خیلی تو فشارم 😭

۱۱ پاسخ

فقد میگم درکت میکنم همین

وای بخدا من امروز مثل سگ پاچه میگرفتم اینقد بچهامو زدم اینقد جیغ کشیدم که نگو

گلم ماهم هرکدوم مشکلات خاص خودمونو داریم با بچه هامون .هرمشکلی راه حلی داره عزیزم راه حل ها رو از مشاور بپرس امتحان کن ایشالا حل بشن ارامش قلبی بگیری 😔

سلام مامان اسنا جان غذا خوردن اینا چطور شد میخوره چون میکروب معده داشت خوب شد

شاید اصولی نگرفتی پوشکشونو اول یکیو بگیر بعد که مطمعن شدی بعدیو بگیر

چرا پوشک نمیکنی

سعی بکا شه‌وانه زو زو هستیوه بیبی بو دستشویی فیر کا

من از صبح بس حرص خوردم آخرش طاقت نیاوردم ظهر چنان جیغی زدم خودم مونده بودم صدام از کجا دراومد قلبم به درد اومد تپش قلب گرفتم اولین بارم بود اینجوری جیغ میزدم

یاربی خدا صبرمان په بدات بخدا منیش زور له فشار دام تواوی جیانم دشل تقه تقی دت خوشکه جیان تلقین مکه بخوت هر بله لگل خوت بله اوی مندالی هیه وایه با کمتر احساسی خستگی بکی

وای نگو که دلم‌خون الان خونه رو جارو کردم لباسشویی روشن کردم دخترم پنج سالشه پسرمم یازده ماهشه انقد اذیتم میکنم باهم گریه میکنن پسرم که مثل چسب بهم چسبیده دوقدم میرم اونورتر گریه زاری میکنه دخترمم همش بهانه های الکی میگیره🤕🤕🤕🤕🤕

منم دیشب انقدر ک اذیتم کرد انقباض گرفته بودم.خیلی خیلی بربدم.پوشکشون کن خواهر

سوال های مرتبط