سلام خانما روزتون بخیر
من دیروز صبح سزارین شدم
بااینکه از اتاق عمل و بی حسی میترسیدم همچی خوب پیش رفت.دکترم و تیم بی هوشی عالی عمل کردن
پسرمو تو اتاق عمل و ریکاروری دیدم ولی بعدش بردنش بخش اطفال و نیاوردمش تو اتاق پیش من گفتن دستاش لرزش داشت باید زیر نظر بره.خیلی گریه کردم ولی گفتن ممکن از کمبود کلسیم باشه یا افت قند یا هرچی.
امروز صبح سه ساعت رفتم پیشش در حد چند قطره فقط تونستم آغوز بدم
بعدم ترخیص شدم و با هزارتا درد بچه م رو گذاشتم ا‌ومدم خونه.الان هم می خوام برم بیمارستان پیشش ولی درد وحشتناکی دارم دکترمم ظهر گفتن نباید پمپ درد استفاده میکردی شکمم مثل طبل شده ببخشید از شدت نفخ نمیتونم هم دفع دلشته باشم وضعیتم خیلی بده.ضمنا بگم از دکترم و کادر بیمارستان هیلی راضی رودم ولی نیکان اقدسیه افتضاحه اولش نگفتن اتاق خصوصی و وی آی پی کم داریم.هرکاری کردیم بهمون اتاق دو تخته فقط داشتن بدن که هم اتاقیم بنده خدا خیلی پررفت و آمد و پر سرصدا بودن دیشب نتونستم حتی بخوابم.تو یه اتاق خیلی کوچیک دوتا مریض!بچه ها برای این نفخ و درد چه کنم؟نفخ خیلی زیاد بذون دفع و درد بخیه شکم و پهلو انگار شکمم رو کوبیدن نفسم بند میاد اصلا سزارین قبلیم اینطور نشده بودم😔

۱۰ پاسخ

شباف بیزاکودیل عزیزم همه نفختو میکشه بیرون

دقيقا منم همينطور بودم و نفخ شديد داشتم
سوپ چرب بخور قرص هاي انتي بيوتيكتو بخور و مايعات فراوان نگران نباش از بيمارستان كه مرخص شدي اومدي خونه كار ميكنه

وااای دقیقا عین من نفسم بند میومد از درد

مبارک باشه عزیزم 💕

عزیزم مایعات زیاد بخور چایی و داروخونه شیاف مخصوص درد و نفخ سزارین هست بگو برات بگیرن سوپ چرب و چیلی بخور هم شیرت زیاد بشه هم شکمت بهتر بشه

ی قاشق عرق نعنا داخل آب جوش بریز با نبات شیرین کن بخور. من بعد سزارین اولین چیزی که خوردم همین بود نفخ کامل از بین برد

ایشالله صحیح و سلامت نینی تو میاری خونه

امکان داره پمپ درد به بدنت نساخته باشه مامان منم پمپ درد زده بود با بدنش ساز نبود تا 20 روز حالش بد بود و نفخ شدید داشت

عزیزم به همسرت بگو برات از دارو خونه دایمتیکون جویدنی بگیره بعد غذا دوتا رو باهم بجو به من خود بیمارستان میداد دولتی هم بودم اینا خصوصی بودی نمیدادن؟
برای درد بخیه هات شیاف دیکلو ۱۰۰بزار آب رو آتیشه
شکمت اگه سفته بعد غذا شربت منیزیوم هیدروکساید ۸درصد بگیر بخور شکم رو روون میکنه عرق نعنا هم برای نفخ عالیه بعد غذا دو سر ازش بخور

سلام عزیزم
قدم کوچولوت مبارک باشه و پراز خیر و برکت انشاءلله
فقط یه سوال گلم درد سزارین دوم مثل اولیه یا بیشتره؟من شنیدم بیشتره خودم استرس گرفتم

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا💖 مامان مهرسانا💖 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
سلام مامان ها
من شکم اول بارداریم بود سزارین اختیاری انتخاب کردم
دکترم محبوبه کاظمی بود شیراز
بیمارستان ایران زایمان کردم
از دکترم راضی بودم دکتر خوبی بود با حوصله بود دستمزد هم میگیره ولی قابل تخفیف هم هست میتونید یه چیزی تخفیف بگیرید
البته من تازه پنج روزه زایمان کردم نمیتونم بگم چقدر کارش خوبه فعلا تا اینجا خوب بوده خداروشکر درد داشتم نمی‌گم درد ندارم ولی خوب بود کلا اسم دکترم رو شنیدم که دستش سبکه و خوبه اکثرا از زایمانشون راضی بودن
بیمارستان ایران هم بگم یه بیمارستان کوچک بخش زنان ۶ تا اتاق داره دو تخته و سه تخته و چهارتخته و یک تخته که اتاق یک تخته اتاق خصوصی بود من این اتاق رو گرفتم
البته اینم بگم اتاق هاش هیچ کدوم دستشویی ندارن فقط یه اتاق دوتخته دستشویی داره و یه دستشویی تو سالن ولی خوب تمیز بود رسیدگی و کادر درمان و پرستار و اتاق عمل همه چی خوب بود
من راضی بودم از بیمارستان و دکترم
ولی خوب از این بیمارستان توقع خیلی بالا نمیشه داشت
تو تایپک های بعدی بیشتر توضیح میدم
آواتار مامان محمدجوادوریحانه مامان محمدجوادوریحانه محمدجوادوریحانه ۱ ماهگی
من سر پسرم سزارین شدم انقدر فوش دادم که نگو
ولی ط ... ادامه پاسخ
مامان مهدیار👶🏻🩵 مامان مهدیار👶🏻🩵 ۱۰ ماهگی
مامانا شرمنده دیرشد رفتم به مهدیار شیر بدم
پارت شش رو گذاشتم تو کامنتا لایک کنید
پارت هفتم
دوست دارم این قسمت از ماجرارو بهتون بگم
وقتی بردنم بخش هم تختیم برا بار سوم سزارین شده بود و دکترامونم یکی بود ولی اون ۱۴فروردین سز شده بود من ۱۵ فروردین میگفت دوبار بردنش اتاق عمل قشنگ بهش نگفتن چه اتفاقی واسش افتاده یا بهش گفتن رحمت پایینه یا گفتن چسبندگی داری اینا ولی خودش میگفت فک کنم تکه ای از جفت رو تو شکمش جا گذاشتن خیلی سختی کشیده بود یبار بردنش عمل با بی حسی بچه رو بیرون اوردن دوباره بردنش و ۴ساعت تو اتاق عمل بوده و بی هوشی خیلی سختی کشیده بود خلاصه فک کنم بخاطر اون که خونریزی لخته ای داشته و دوبار بردتش اتاق عمل دکترم به ماما ها گفته منو هم شکمم زیادفشار بدن تا ببینم خونریزیم خوبه یانه چون خود ماما هم میگفت باید شکمتو فشار بدیم چون دوتا مریض داشتیم که دوبار رفتن اتاق عمل اگ توهم میخوای دوبار شکمتو پاره کنن نزار من فشار بدم و دیگه خداروشکر فردا هردومون مرخص شدیم🥺
مامان پسر قشنگم مامان پسر قشنگم روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما
اومدم که براتون از تجربه سرکلاژم بگم
من دیروز صبح رفتم بیمارستان مادر و بستری شدم و خیلی زود و بدون معطلی کارهای پذیرشمون رو انجام دادن
یه کیف لوازم بهداشتی بهم دادن و منتقل شدم بخش و یکسری سرم بهم زدن و آماده شدم که برم اتاق عمل
ساعت یک و نیم ظهر من رفتم اتاق عمل و ساعت ۳ منتقل شدم بخش
من از ساعت ۵صبح ناشتایی داشتم و دکتر بیهوشی دم در اتاق عمل باهام صحبت کرد
بعدش رفتم تو اتاق عمل و خوابیدم رو تخت و تا دارو بیهوشی رو بهم تزریق کردن کمتر از چند دقیقه بیهوش شدم
بعدش با یه درد خیلی کم حتی از درد پریودی کم تر به هوش اومدم و آنقدر همه چی عالی بود که فکر کردم هنوز عملم نکردن😅
و اولین حرفی که زدم بچم رو پرسیدم
گفتن خداروشکر عملم خیلی خوب بوده و بچه هم سالمه
بعدش اومدم بخش و خیلی سریع اومدن و لباس هامو عوض کردن برام و مجدد سرم زدن با مسکن خیلی قوی
دوتا آمپول هم زدن که یدونش پرولوتون بود و اون یکی رو نفهمیدم چی بود
خونریزی داشتم تا چند ساعت و بعدش کم و کمتر شد
برای دسشویی رفتن یه کوچولو اذیت بودم که خداروشکر فقط یکی دو بار اولش سخت بود بعدش خیلی خوب شد
بعد عمل برام فرنی و بیسکوییت آوردن و گفتن که آزادم همه چی بخورم
شب شام آوردن و من استراحت کردم تا صبح
صبح هم صبحانه خوردم و بهم گفتن که یه مقدار خیلی کم راه برم و بعدش پرستار اومد و داروهامو بهم گفت که چجوری مصرف کنم
بعدش گفتن برید کار های ترخیص رو انجام بدین و آخرین سرم هم زدن برام و من ساعت ۱۲مرخص شدم
نضافت خیلی خوب بود
برخورد پرسنل عالی بود
غذاش خیلی خوب بود
رسیدگیشون عالی بود
من خیلی راضی بودم از همه چی
اصلا عمل ترسناکی نیست من خیلی استرس داشتم که خداروشکر همه چی ختم به خیر شد
سوالی بود در خدمتم ☺️
مامان فرفری مامان فرفری ۱۳ ماهگی
پارت ۵ زایمان قسمت عمل سزارین
بلاخره تونستم نوبت سزارین بگیرم و قرار بود شنبه ساعت ۶ صبح برم بیمارستان ، شب قبل از عمل تا ساعت ۴ صبح بیدار بودم و اصلا خوابم نمیبرد خیلی استرس داشتم همش فکر میکردم میرم اونجا و میگن باید طبیعی بزایی 😁ساعت شد ۵ و با شوهرم حرکت کردیم و رفتیم بیمارستان اونجا ۴ نفر بودیم برای سزارین اومده بودیم ساعت شد ۷ صبح منو فرستادن توی بخش و لباس اتاق عمل پوشیدم و منتظر موندم که صدام کنن ،زنگ مامانم زدم و اومد بیمارستان ،همینکه مامانم اومد منو صدا زدن برای اتاق عمل رفتم سمت اتاق عمل و آیت الکرسی میخوندم از استرس توی اتاق عمل گفتن شلوارتو در بیار و بخواب روی تخت یه تخت خیلی باریکی بود یعنی میترسیدم ازش بیوفتم😂 گفت سریع پاهاتو باز کن سون رو وصل کردن که داخل کردنش یکم درد داشت و گفتن سریع خم شو تا آمپول بی حسی بزنیم چند تا امپول زدن توی کمرم که اصلا درد نداشت سوزناش خیلی ریز بودن خلاصه دراز کشیدم و یه پرده کشیدم جلوم و پاهام داشت داغ میشد و کاملا بی حس شدم،