تجربه زایمان طبیعی
#پارت چهار
رفتم سرویس روی فرنگی نشستم آب داغ گرفتم از کمر ب پایین درد نداشتم ولی کامل احساس میکردم سر بچم پایینه پایینه
رفتم تو اتاقم دکترم اومد نگاه کرد گفت عالیههه زور بزن ،چنتا زور زدم انگار دفع داشتم ک میگفت افرین همینجوری
بعد ساعت یک ربع به ۹ منو بردن اتاق زایمان پوزیشن عالی دادن بهم و گفتن زور بزن
تمام انرژیمو جمع کردم زور زدم با ۳ تا زور مفید بچم با وزن ۳۳۲۰ و قد ۵۳ سانتی متر ب دنیا اومد😍😍 ،بعد بچه کلی چیز میز در اومد ک کااامل احساس سبکی کردم بچمو گذاشتن رو سینم انگار من از مادر متولد شده بودم
بچرو برداشتن گزاشتن کنار و دکترم منو بخیه میزد انقدر دوسش داشتم و بهش اعتماد داشتم مطمئن بودم کارش عالیه
بعد بردنم تو ی اتاق دیگ مامانمو و شوهرم اومدن داخل بچمو دادن بهش شیر دادم دوساعت بعدم بردنمون بخش
خیلی تجربه خوبی بود واقعا راضی بودم صدبارم برگردم عقب همین زایمان و انتخاب میکنم ایشالله همتون زایمان عالی داشته باشید👶🏻💙🍂

تصویر
۴۱ پاسخ

بعد زایمان بلافاصله شیرت اومد؟ من همش نگران همینم

و اینکه اسپاینال گرفتی ، الان درد نمیکنه جای آمپولش؟خودت درخواست دادی؟

خیلی هم عالی 🥰😍مامان شجاع..قدمش مبارک باشه واستون

عزیزم چه ورزشایی انجام میدادی ؟کلاسای آمادگی برای زایمان شرکت کردی یا از تو گوگل پیدا کردی میشه کامل توضیح بدی چه ورزشایی داشتی؟
ازچند هفته پیاده روی روشروع کردی

عزیزم این اسپاینال همونه ک برا سزارین میزنن

اییی جان خدا حفظش کنههه😍😍😍

بازم سیزده چهارده ساعت طول کشیده تا زایمان کردی
من ک فقط تو سه ساعت زایمان کردم. خیلی خوب بود برام. از انتخاب زایمانمم خیلی راضی بودم

مبارکت باشه عزیزم ، ب سلامتی بزرگ شه

ماشاالله چ پسر قد بلندی داشتی من ۴۸سانتی متر بود

قربونت برم من هاکان قشنگم😍

چقد فکرت بودم این چند روز. مرسی که تجربه ت گذاشتی وسط این همه انرژی منفی و تجربه بد دلگرمی بودی
قدمش مبارک ✨️

بسلامتی و دل خوش عزیزممم 🥺🥺🥰🥰
خداروشکر ♥️
بیمارستان خصوصی بودی عزیزم؟؟

عزیزممم قدمش مبارک😍❤️من ندیده بودم الان تازه دیدم خداروشکر انشالله همیشه سالم باشه🥰

عزیزم میشه این سوالمو جواب بدی؟
ممنونت میشم 🥺
کلاس های زایمان و ورزش کجا رفتی؟ پکیج خریدی یا حضوری رفتی ؟

عزیززززززم چقدر شیرینه😍
خدا حفظش کنه
عزیزم کلی دعای خیر کردم برات
انقدر تجربت خوب بود ک همه استرس هامو کم کرد
چقدر قشنگ توضیح دادی خیلی امیدوار شدم ان شاالله منم مثل خودت بتونم زایمان خوبی داشته باشم 🥺❤️

عزیزمم مبارک باشه زایمان طبیعی راحت بود؟ خیلی دوسدارم طبیعی شم
بیمارستان خصوصی بودی امپول اسپانیال چیه
میشه راهنمایی کنی از تجربیاتت
منو از طبیعی میترسونن🥲🥲🥲

خوش قدم باشه برات عزیزم کدوم بیمارستان رفتی عزیزم

خداروشکر عزیزم الان پسرت کنارت به سلامتی بدنیا اومد وزن و قدش هم خوبه خیلی برات خوشحالم 👶🩵
و ممنون ازت که تجربه زایمانت گفتی 🤱🧿

ممنون ک تجربه ت رو ب اشتراک گذاشته جالب بود

من که همیشه از طبیعی میترسیدم و سز رو انتخاب کردم و چقدر عالی که تو انقدر راضی هستی ..قدمش مبارکت باشه عزیزم

عزیزمم ب سلامتی و دل خوش خدا هاکان کوچولورو حفظ کنه برات ….عزیزم اسپاینال زدی عوارض نداره مث سزارین؟؟کمر درد بگیری بعدش؟؟بعد چندتا بخیه خوردی؟؟الان بخیه هات درد نداره وقتی راه میری و سرویس میری؟؟

مبارک باشه عزیزم

مبارک باشه عزیزم خداروشکر برات راحت بوده ❤

عزیزم قدم نو رسیده مبارک باشه😍😍😍
میشه بهم درخواست بدید؟

مبارک باشه عزیز دلممممم
قدم نو رسیده
برای منم دعا کن زایمان خوبی داشته باشم

مبارکه عزیزم😍منم‌طبیعی بودم و خیلی راضی بودم از پروسه ش و انتخابم

فقط الان بعد ۲هفته ک‌کاما بخیه هام افتادع یکم ک‌راه میرم یا چنددقسقه وامیستم ...از داخل ی دردی میاد سراغم...کاش یکی‌راهنماییم کنه🥺😥

مبارک باشه قشنگم
خداروشکر که زایمان خوبی داشتی

اخه چه لحظه شیرینی وقتی اقا هاکان رو گذاشتن بغلت به سلامتی عزیزم 😍😍🥺خدا گل پسرت رو حفظ کنه ❤خداروشکر زایمان راحتی داشتی برای منم دعا کن بتونم طبیعی بیارم 😍🥺❤

عزیزم اسم دکترت چی بود

چقد هزینت رفت عزیزم ماما خصوصی هم داشتی

قدمش مبارک باشه عزیزدلم خدابرات حفظش کنه
چندهفته بودی زایمان کردی؟

عزیزم مبارکت باشه
برا منم دعا کن منم طبیعی میخوام 🥹💜استرس دارمم از الان🥹

عزیزم شما کلاس‌ شرکت کرده بودی برای ورزش؟
نگفته بودن قبل از فول شدن نباید زور بزنی؟
من از بارداری قبلیم اینطور یادم مونده که نباید قبل از ده سانت زور زد که دهانه رحم ورم نکنه لبه دار شه.حالا شک دارم باید برگه ای که نکاتو نوشتمو ببینم

مبارکت باشه ان شاالله عزیزم😘 برای منم دعا کن زایمان خوبی داشته باشم❤️

مباارکه عزیز دلم .انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون🤍
پس برش و بخیه نخوردی درسته؟!
و اینکه کدوم بیمارستان بودی که ازش راضی؟

منم پس فردا باید برم برای زایمان طبیعی برام لطفا برام دعا کنین

قدمش پر وخیر برکت خدا قوت مامان شجاع

چیکار کردی راحت زایمان کردی عزیزم؟

قدمش مبارک باشه عزیزم منم یک شنبه انشالا میرم برای زایمان امروز رفتم چک شدم گفتن خوب ولی یکشنبه بیا روز چند اسکات میزدی گلم ؟

تبریک میگم عزیزم خداروشکر خودت و پسر کوچولوت صحیح و سلامتید و یه تجربه خوبی برات موند دعا کن منم زایمان خوب و راحتی داشته باشم 🥹

بسلامتی باشه گلم وذسه منم دعا کن انشالله تا اخر برسونم خودمو و وزن بچم خوب باشه

خداروشکر از این تجربه ولی چجوری ب شوهرت اجازه دادن بیاد پیشت؟
بیمارستان شخصی رفتی؟

واییی چه خوب عزیزم مبارک باشه خداکنع منم زایمان راحتی داشته باشم

سوال های مرتبط

مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
زایمان پارت سوم
مامانمو از اتاق بیرون کردن منو گذاشتن رو تخت زایمان گفتن زور بزن خیلی عالی پیش داری میری سر بچت مشخص شده بود دوسه تا زور بزن جیغ نکشی به دنیا میاد
من همش از بریدن واژن ترس داشتم تو زایمان طبیعی 😑انقدری که قدرت زور بالا بود درد داشتم اصلا برش اونو متوجه نشدم حتی بی حسی هم نزده بودن برام دو سه تا زور از ته دلم زدم سر پسرم اومد بیرون هی گفتن نفس بگیر زور بزن که کل بدنش اومد اون لحظه انگار روح از بدنت خارج میشه حس ازادی نمیدونم چجوری بگم ولی حس خوبی بود با تموم درداش 🥺
خلاصه از زمانی که دردم گرفت برای زایمان کلا دوساعت درد کشیدم تا دهانه رحمم باز بشه ۱۰ دقیقه هم خود بچم بیرون اومدنش طول کشید از زایمانم خیلی راضی بودم پرستارا و دکترای خوبی بودن نزاشتن برای اولین بار خاطره بد برام به جا بمونه 🫠
اینم تجربه من شاید به دردتون بخوره حین زایمان فقط جیغ نکشین اصلا تاثیری نداره تا میتونید زور بزنیدو نفس های عمیق بکشین
انشالله که همتون خوش زایمان باشید❤️
مامان ساحل مامان ساحل ۲ ماهگی
مامان مانیار مامان مانیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان :
من امروز ساعت ۷:۳۰ صبح بستری شدم با دهانه رحم یک سانت و اینکه سر بچه هم تو لگن نبود و امیدی به زایمان طبیعی نداشتن اما چون من اصرار به طبیعی داشتم گفتن تلاشمون رو میکنیم خلاصه از ساعت ۹ صبح با آمپول شدم ۴ سانت و کم کم انقباض داشتم و بازم سر تو لگن نبود .. ساعت ۱۲ وارد فاز فعال شدم و دردام خیلی شدید و منظم شد طوری که دادم میزدم و نفسم بالا نمیومد کیسه ابمو پاره کرد همچنان هنوز سر بچه تو لگن نیومده بود ساعت یک شدم هشت سانت کم کم سر اومد تو لگن یعنی قشنگ مرگو دیدم روی توپ نشستم و میگفتن انقباض داری بالا پایین کن میگفتن زور بزن موهاشو دیدیم زور میزدم عرق مرگ میزد منو خلاصه که ساعت ۱:۳۰ ظهر دیگه رفتم اتاق زایمان چنتا زور زدم بی جون شده بودم اکسیژن زدن بهم گفت یه زور دیگه بدی تمومه گفتم دیگه انرژی ندارم گفت الان سرشو دیدم کاری نمیتونم بکنم زور بزنی تمومه گفت جیغ بنفش بزن ولی زور بده خلاصه که زور زدمو بچه به دنیا اومد ساعت ۲ ظهر .. من بازم برگردم به عقب زایمان طبیعی رو انتخاب میکنم با اینکه خیلی برام سخت بود اما پرسنل بیمارستان عالی بودن خیلی کمکم کردن .. دکترم گفت فکرشو نمیکردم انقدر همکاری کنی و ساعت دو زایمان کنی انتظار ساعت ۶‌ رو داشتم
مامان آقا فراز مامان آقا فراز ۱ ماهگی
اینقد درد داشتم اشکم درنمیومدش فقط با نفس کنترلش میکردم که بگذره دیدم ن هعی ورزشای مختلف ک دردم کم بشه مگ کم میشدش دیگ ب حدی رسیدم ک فقط زور میزدم حس زور زدن داشتم مامام میگفت زور نزن مگ میشد کنار تخت حالت چمپاته گرفتم قبلش ی زور زدم دستمو گذاشتم رو بدنم دستم خورد ب سر بچه ینی ریدم ب خودم سریع ب مامام گفتم دستم خورد به سر بچه سریع منو بلند کرد نشستم رو تخت معاینه کرد گفت عععع بچه اومدش زور نزن بریم اتاق زایمان نفهمیدم چجوری رفتم رو تخت که واسه زایمانه دیگ ن درد داشتم ن حس زور ی چند دقیقه راحت بودم خوابم گرفته بودش فقط مث آبشار از سروصورتم عرق میرفت مامام هعس نازم میداد نوازش میکرد میگفت اومد دیگ تمومه اینقد خسسته بودم نفهمیدم کی امپول زدن کی پارع کردش فقط اون موقع ک حس زور داشتم زور مسزدم دادم در نمیومد مامام گفت داد بزن که بچه بیاد من فقط مامانمو صدا میزدم با ۳ تا زور بچه اومد بعد حالا مگ جفت میومدش😂 هعی سرفه فلان نمیومد من ک بیحال بودم مامام میگفت بفرستینش اتاق عمل جفت و بخیه بزنن میگفتن ن دیگ کشید بند نافو اومد دم بدنم که گفتم بکش دارع میاد کشید جفتم اومد ولی دیگ واسه بخیه فرستادن منو اتاق عمل چون موقع زور زدن خودمو کشیدم عقب پارع شدم بدجور هیچ رفتم اتاق عمل بیهوش شدم راحت خوابیدم بعدش اومدم بخش پیش بچم
مامان دیان😻 مامان دیان😻 ۳ ماهگی
پارت 4
من کلی زور میدادم اومدن نگا کردن گفتن افرین همینطور ادامه بده تا ی ساعت زایمان میکنی من همینطور ادامه دادم نیم ساعت نکشید ک زایمان کردم خیلی زور دادم اخرش ت تختی ک بستری بودم گف سرش دیده شد میتونی بری اتاق عمل گفتم اره پاشدیم رفتیم اتاق عمل ی چن دیقه زور دادم گفتن عالی هستی ادامه بده ادامه دادم و با ی فشار محکم زایمان کردم خیلی راحت ب دنیا اومد ینی 1ساعت نکشید ک درد زایمان بکشم ت بیمارستان همون دکتری ک بهم گف ت3سانتی بستری نمیکنمت منو زایمان کرد گف متوجهی ک چقد راحت و خوب زایمان کردی گفتم اره من هچ دردی زایمانی نداشتم بچه رو برداشتن از شکمم حالم خیلی خوب بود باهاشون حف میزدم گفتم وزن بچم چقدره گفتن۲۷٠٠بد ماما گف ت شوهرت انقد گریه کرده ک همسرم و مامانم فقد بیرون گریه میکردن من خوب بودم ولی
بعداش بخیه هامو زد خیلی کشید بخیه هامو بزنه درسته بی حسی زد حس نکردم ولی اخراش حس میکردم خیلی کشید برام تا بخیه رو بزنه خلاصه تم شد رفتیم بستری با بچم حالم خوب بود
پارت 5هم حس
مامان زهرا و علی مامان زهرا و علی ۵ ماهگی
پارت۳


میکردم واس زور زدن ولی بچه نمیومد پایین بهم گف سجده برو و زور بزن رفتم ولی نمیشد خیلی وحشتناک بود تحملم کم شده بود ب دکتر میگفتم چیشده هیچی نمیگف خیلی خونسرد بود دکتر و پرستار از اتاق رفتن گفتن نمیتونه ، تا رفتن ترسیدم گفتم حس زور دارم بیاین دیگ اومدن زور زدم گفتن نمیتونی ک خلاصه پرستاره اومد شکمم فشار میداد از بالا منم همزمان زور میزدم دکتر هم سعی میکرد از پایین بچه رو بیاره بیرون اینقدر داد زدم دست پرستارو‌میکشیدم ک فشار نده دردم گرفته بزور فشار میداد اینقذر زور زدم تا دست دکتر ب بچه خورذ گفتم برش بزنین ک بیاد دارم میمیرم نمیزد ولی بعد با دوتا زور دیگ بچه اومد بیرون و‌گزاشتنش روی سینم داغیشو حس کردم واییی بهتررین لحظه ی عمرم بود بعد بردنش واس اونطرف پرسیدم حالش خوبه گف اره صداش ک اومد اینقدر قربون صدقش رفتم و اشک ریختم خداروشکر گفتم واس این لحظه و سلامتیش ، بعد جفتو دراوردن وباند و پانسمان گزاشتن داخل واژنم، منو بردن داخل سالن و اومدن شکمم فشار دادم ، شکمم خیلی آزرده بود بخاطر فشارها حین زابمان ،بعد بردنم سرویس گفتن ادرار کن ک نتونستم اومدم بیرون باند و کشیدن بیرون و سوند گزاشتن ، ابمیوه اوردن و چایی ، خوردم بچمو اوردم گفتن شیرش بده ک ببریمت بخش
بعد شیردهی لباسام عوض کردن منو بردن بخش
اینم از تجربه من از زایمان طبیعی خداروشکر خیلیی راضی بودم انشالله قسمت همه ی مامانا بشه 🌸🤰
مامان آیکان👨‍👩‍👦 مامان آیکان👨‍👩‍👦 ۱ ماهگی
شده بود ساعت پنج عصر ک التماس میکردم به پرستار میگفتم سرم قطع کن یه کم استراحت کنم خیلی فشار بهم میاد افت فشار هم دارم تحمل درد ندارم میگف ن حالت خوبه یکم آبمیوه بخور خوب میشی سرم رو هم باید هشت ساعت بگذره تا استراحت بدیم دیگ رحمم داشت پاره میشد از درد ک اومدن استراحت دادن😅یکم حالم بهتر شد سرم تقویتی هم وصل کردن ولی بازم درد داشتم با فاصله کم یجور داشتم تحمل میکردم ک دیگ حداقلش سرم فشار وصل نیست ک چندتا ماما ودکتر اومدن داخل شیفت اونا بود ماما قبلی گفت خوش بحالت ببین چه بیماری داری هشت سانت دارم بهت تحویلش میدم موقع ک اینو گفت خدایش خیلی تعجب کردم انتظار نداشتم اینقدر خوب پیشرفت کنم چون فکر کردم الان میگه پنج سانتی درسته درد داشتم ولی خوب برام قابل تحمل بود نمی‌گم اذیت نشدم اما انتظار دردای شدید تر رو داشتم از زایمان طبیعی خلاصه ماما جدید اومد معاینه کرد گفت هر وقت درد اومد سراغت پاهات جم کن داخل شکمت و زور بزن چند تا زور زدم اونم معاینه کرد گفت همینطور ادامه بده میتونی بری رو توالت بشینی زور بزنی بعد به یه خانم دیگ گفت اتاق زایمان آماده کن رفتم نشستم توالت درد شدید ک میومد داخل واژنم من زور میزدم انگار ک یبوست گرفته باشی حدودا چهار تا زور زدم ک حس کردم وقتشه واژنم پر شده انگار صداشون زدم اومدن رفتیم اتاق زایمان رفتم بالا رو تخت گفت هر وقت درد داشتی زور بزن تقریبا دو دقیقه درد نداشتم اونم تو این فاصله بیحسی رو زد ک درد اومد سراغم گفت پاهات بده داخل شکمت و زور بده همین کار رو کردم ک حس کردم یچی مثل ماهی لیز خورد ازم بعدم صدای گریه بچم شنیدم ساعت تولدش زد 19.10دقیقع دیگ بعدش اصلا دردی نداشتم درد من تا اونجایی بود ک گفت
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۶ :
گفت هروقت دوباره احساس فشار ب مقعدت داشتی باید زور بزنی الان نزن!! گفتم باشه
یکم گفتم وای داره بهم فشار میاد گفت زور بزن
یه زور زدم که قیچی رو انداخت و یکم قسمت پایین واژن مو برش داد ک چون خیلی درد داشتم فقط ی سوزش کم فهمیدم ک اصلاااا برام اذیت کننده نبود!!
گفت خب بسه ! نفس عمیق بکش! دوباره زور بزن
این دفعه ک زور زدم سر بچه اومد بیرون
گفت دو تا نفس عمیق بکش ، کشیدم گفت حالا زور محکم بزن
این زوری ک زدم همراه با داد بود (جیغ ن!) دااااااد
یعنی تو عمرم اینجوری عربده نکشیده بودم 😭😂😂😂
و دو ثانیه بعدش ملکای قشنگم رو شکمم بود 🥹🥹😍😍
( اونجایی ک عربده کشیدم از درد بود و قسمت شونه هاش بود ک داشت خارج میشد از بدنم )
خلاصه تا دکترم خودشو برسونه من زایمان کردم و همونجا رو تخت منتظر بودم ک دکترم رسید و اومد برام بخیه هارو زد (ک خداروشکر خودش زد آخه شنیدم خیییلی بخیه های تمیزی میزنه در حدی ک بعدا اصلا ردش نمیمونه )
دکترم ک وارد اتاق زایمان شد گفت وای دختر تو همههه رو متعجب کردی!! ما هیچکدوم فکر نمی‌کردیم تو انقد زود زایمان کنی ! با خودمون گفتیم خیلی زود فول بشی ساعت ۱۲ شبه! اصلا باورم نمیشه زایمان اولی انقد سریع روند زایمانش طی بشه !!!
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت سه :
ساعت سه بستری شدم و دردام رسیده بود ب سه دقیقه یکبار
(سه دقیقه اروم بودم یک دقیقه درد )
دردام هم طوری بود ک تو مقعدم و رحمم همزمان درد میگرفت
و وقتی هم دردم میگرفت ایت الکرسی میخوندم و صلوات یک وقتا هم ک دردم شدید تر بود ب خودم دلداری میدادم میگفتم تا شصت بشماری دردت تمومه
و همونجور هم بود اصلا هم جیغ نمیزدم و داد و هوار نمیکشیدم
ساعتا چهار . نیم بود ک حس مدفوع داشتم و خود ب خود زور میزدم و دست خودم نبود ک ماما اومد معاینه کرد تا معاینه کرد ب پرستار گفت زنگ بزن دکتر بیاد و خودشم شروع کرد وسایل زایمان و اماده کرد اولش میگفت زور بزن بلد نبودم همراه زور جیغ میزدم یکی دوتا جیغ ک زدم افتادم رو روال یک نفس عمیق میکشیدم یک زور میزدم و جیغ نمیزدم ک بچه بدنیا اومد و حتی دکترم نرسید
با اینکه دکترم کمتر از ده دقیقه خودشو رسوند ولی من زایمان کرده بودم ماما خیلی ازم راضی بود میگفت خیلی زایمان خوبی داشته لگنش کاملا اماده بوده ک دکترم گفت لگنش بخاطر ورزشایی انجام داده اماده بوده
ولی سر بخیه هام اذیت شدم چون بیحسی پریده بود
سه تا بخیه از بیرون خورده بودم دیگه داخل نمیدونم
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی