ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی

۶ پاسخ

من خیلی خوب همکاری کردم با وجود دارد های وحشتناکی که داشتم زور میزدم
اصلا هم پاره نشدم

مبارکت باشه گل پسرت چند کیلو بود؟

چ زایمان نرمالی خدایی ینی انقداسونع پ چرا بعضیا ازش غول ساختن🥲

خداراشکر چقدر روند زایمانتون سریع بوده.کاش منم دخترم را زود و خوب زایمان کنم

اینو یادن رفت بگم من ساعت ۱ رفتم اتاق زایمان ساعت ۱و ربع پسرم دنیا اومد🥲

عزیزم منظورت اینه که چهار دست و پا جارو نپتون بکشیم؟

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۷ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان آوین بلا💋👀 مامان آوین بلا💋👀 ۴ ماهگی
من اون روزی ک گفتم زنگ زدن از بیمارستان و میرم بستری بشم رفتم و کار های بستریم انجام شد دیگه تا کارا انجام شد ساعت ۶ و ۷ بود ... اون موقع اومدن لباس بهم دادن و سرم فشار و اینا وصل کردن و تا یکی دو ساعت حالم خوب بود ولی یکم درد داشت سراغم میومد . ساعت ۸ و نیم و ۹ دردام شروع شد شدید شدن پرستار گفت میخوای ماما همراه بگیری منم انقد درد داشتم از خدام بود یکی پیشم باشه چون داشتم دیوونه میشدم توی اون اتاق تک و تنها
چند دیقه یبار هم میومدن معاینه ام میکردن ک اذیت میشدم خیلی ...
دیگه ماما اومد و ورزش هارو باهام شروع کرد ک خیلی سخت بود موقع درد اون ورزش هارو انجام بدی ... ولی به زور هم ک شده بود همراهی میکردم ...
اون شب ۹ نفر پشت سر هم زایمان کردیم همین کارو سخت تر کرده بود چون وقتی من ده سانت باز شدم مامام گفت زور نزنی فعلا تا بریم اتاق زایمان ..
خلاصه ک رفتم اتاق زایمان و انقد درد کشیدم و زور زدم ک نفسم داشت بند میومد واقعا
دکتر گفت پوست دهانه رحمش کلفته بچه بیرون نمیاد به زور و بدبختی دیگه آخرش برش زدن و دنیا اومد اون لحظه کل درد هام تموم شدن بعدش هم بخیه زدن ک یکم درد داشت ولی خب قابل تحمل بود ...
بعد ک بخیه ها تموم شدن لرز بدی داشتم انگار ک داشتم میمردم تموم بدنم میلرزید .. بعد از لرز هم تب کردم تا صبح
دیگه خلاصه فرداش ساعت ۱۱ ترخیص شدم و تمام
مامان محمد مامان محمد ۲ ماهگی
پارت چهارم
خلاصه اینکه هفت سانت بودم و حس دسشویی و فشار ب پایین میومد
ب دکترم گفتم گف ک تازه معاینه کردم زیاد معاینه شی دهانه رحمت ورم می‌کنه بهش گفتم آخه خیلی داره فشار میاد احساس میکنم مدفوع دارم گف ک ن اون سر بچس داره فشار میاره منم خیلی از این میترسیدم ک آبرو ریزی کنم و گف ک بعد سه چهار تا درد دیگه معاینه میکنم دیگه یکی یکی دردامو با فوت کردن رد میکردم و چهار پنج تا رد شد صدا زدم اومد معاینه کرد منم دیگه کم کم طاقتم طاق شده بود از درد زیاد ولی داد نمیزدم معاینه کرد و گفت نه سانتی پاشو باید بریم رو اون تخت پاشدم ک برم ک درد آخری چنان دردی گرفت ک یه جیغ از ته ته دلم زدم و اومدم رو اون تخت زایمان و اونجا بود که ماما جیغ زد و گف زور بزن یه زور ب پایین دادم سر بچه اومد و دوباره جیغ زد زور بزن منم نفسمو حبس کرده بودم فقط زور میدادم ب پایین ک سریع اومد و گذاشتنش رو شکمم اونجا بود که دردامو یادم رفت و و من هنوز شک داشتم ب جنسیتش ب پرستاره گفتم مخام دو دولشو ببینم نشونم داد و همشون خندیدن میگفتن چقد سریع درداتو یادت رف ک بفکر دو دولشی😂😂🤭
مامان زهرا و علی مامان زهرا و علی ۸ ماهگی
پارت ۲


خلاصه ساعت ۱ و ربع شب رفتیم بیمارستان ک دخترمم پیش مادرشوهرم نموند و همراه ما اومد و تا صب تو بیمارستان بود پیش باباش ،منو مامانمم باهم رفتیم زایشگاه ، خوب بگذریم
بعد رفتم و گفتم درد دارم معاینه کرد با تعجب گف نزدیک ۶ سانتی چرا دیر اومدی سریع بستری کردو با دکترم هماهنگ کرد و لباس تنم داد رفتم داخل سالن رو تخت دراز کشیدم تو همین تایم با هم تختی هام و پرستارا صحبت میکردم ،ازم پرسیدن امپول بی درد میخوای گفتم اره توسرم بزنین فکنم اسمش وریدی هس ک اونو زدن و اکسیژون وصل کردن برام دیگ یهو گیج شدم دردام قطع شد و خوابم میگرف گاهی میومد دردام ولی با فاصله زیاد
اخرین بار یادمه معاینه کرد گف ۹ سانتی بیا بریم اتاق زایمان منو بردن اونجا دردام ک میومد داد میکشیدم گاهی سعی میکردم با تنفس رد میکردم گاهی نمیشد و داد میزدم دکترمم سر ۷ یا۸ سانت اومد بالاسرم ، ازشون خواستم دوباره برام امپول بیحسی بزنن چون اثرش داش ازبین میرف ، دیگ نمیدونم زدن یا ن
بهم گف موقعی ک درد داشی زور بزن ولی خو من انگار زور زدن یادم رفته بود و اون حس فشار و زور نداشتم هرکاری میکردم نمیتونسم جبغ میزدم میگفتن جیغ نزن زور بزن ولی نمیتونستم دیگ دکتره داش ناامید میشد میگف نمیتونه و بلد نیس زور زدن رو ،واقعا ترسیدم نکنه سزارین بشم تمام تلاشم

ادامه ش پارت۳
مامان لیانا مامان لیانا ۱۰ ماهگی
۱۰ ب خاطر حال بدی ک داشتم اسهال و استفراغ داشتم بچه تکون نمی‌خورد رفتم بیمارستان گفتن قلبش خیلی ضعیفه معاینه کردن گفتن برو خونه فردا بیا
فرداش از صبح دل درد گرفتم هعی می‌گرفت ول می‌کرد تا افطار،ک دیگه رفتم بیمارستان ولی بستری نمیکردن نوار قلب از بچه گرفتن گفتن خیلی تکون میخوره نوشابه بخور راه برو و بیا تا دوباره نوار قلب بگیریم و ۱ سانت باز شدی
رفتم پله و راه رفتم و دوباره رفتم معاینه ک کرد گفت کیسه آبت پاره شده الان باید بستری شی ۲ سانت ولی باز شدی. ساعت ۱۰ شب بستری کردن تا ساعت ۱۱ گفت تازه ۳سانت باز شدی و امپول فشار زدن ک دردام تا ۱۲ خیلی بیشتر شد
۱۲ و ربع ک شد ۵ سانت باز بودم ولی بچه داشت بدنیا میومد و گفتن فولی من اصلا جیغ نمیزدم و سعی کردم بیشتر زور بزنم تموم توانم گذاشتم واس زور زدن
ک ۱۲ونیم بچه داشن فشار میورد دکتر گفت دیگ زور نزن ولی نتونستم و بچه بدنیا اومد ولی چون زور اضافه زدم و دهانه رحم ۵ سانت فقط باز بود پاره شد و بخیه زدن
مامانی گلی ک میخاید زایمان کنید سعی کنید جیغ نزنید ک دیگ‌توانی واسه زور زدن نداشته باشید
مامان لیام❄️ مامان لیام❄️ ۱ ماهگی
پارت پنج⭕❌⚕️
تا اینک شد ساعت شد۱۲:۴۵دیقه شب و دکتر معاینه کرد گف شدی۸سانت حالا باید دیگ زور بدی،رو تخت دراز کشیدم و زور دادم،لبامو رو هم فشار میدادمو زور میدادم،انقد لبامو رو هم فشار داده بودم دورش کلا زخم شده بود،دکتر و ماما میگفتن طوری زور بده ک مدفوع کنی،خلاصه انقد زور دادم ک ساعت۱:۵دیقه فول شدم سریع گذاشتنم رو ویلچر بردنم اتاق زایمانم دراز کشیدم رو تخت و گفتن هر بار ک دردت گرف زور بده در حدی ک مدفوع کنی و وقتی درد نداشتی زور نده،ماماهمرام دستشو میزاشت ی قسمت از واژنم میگف وقتی انقباضت گرفت زورتو بنداز اینجا ب اینجا زور بده ک دست من پرت شه بیرون،،تو اون لحظه ها درد طوری بود ک انگار تک تک استخونام داشت میشکست و من داشتم متلاشی میشدم،،خلاصه لحظه ای ک دردم میگرف ب شدت زور میدادم تمام قدرت و توانمو گذاشتمو زور میزدم،ک یهو ساعت ۱:۱۵دیقه سر بچم رو دیدم و بدنش عین ماهی لیز خورد و اومد بیرون اون لحظه انقد قشنگ بود ک همه دردات تموم میشدن و انگار خودتم دوباره متولد شدی،بند نافو قیچی کردن و پسرمو گذاشتن رو سینم،بهترین و ناب ترین حس دنیا بود اون لحظه،فک کن تا ی دیقه قبلش داشتم از درد میمردم ولی یهو همه دردام تموم شد و گل پسرمو گذاشتن رو سینم،هم اون آروم شد هم من،هزار بار گفتم خدایا شکرت انقد ک تو لایقشی ن انقد ک من دارم میگم،بچمو بردن واسه قد و وزن و دکتر گف همکاری کن یبار دیگ زور بده جفتتم بیاد بیرون،اینبار زور دادم اما ن ب شدت زور های زایمان،یکم فقط زور دادم و جفت اومد بیرون و شکمم رو فشار دادن هرچی بود اومد بیرون،دکتر گف یکم تحمل کن میخام بخیه هاتو بزنم،اول ی امپول بی حسی زد بعدش بخیه کرد،درد داشتم اما درحدی بود ک میشد تحمل کرد،ی لرزی هم گرفتع بودم ک میگفتن طبیعیه
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان فندوق مامان فندوق ۹ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان جوجه رنگی مامان جوجه رنگی ۴ ماهگی
خب بگم از تجربه مزخرف زایمانم🙂امیدوارم هیچکس اینجوری تجربه نکنه واقعا...من هرچی صبرکردم دردم نگرفت و خودم رفتم بیمارستان از شانس خوبم یه دکتر عالی بهم خورد خدا خیرش بده اگه نبود معلوم نبود چی میشد...خلاصه نامه بستری داد و من رفتم برا بستری بماند ک چقد بالا پایین کردن تا بعد ۷ ۸ ساعت بستری شدم با مکافات و پارتی بازی.ساعت ۸ رفتم زایشگاه تا ۱۱ بیکارِ بیکار بودم بعدش یه قرص زیر زبونم گذاشتن ک اصن نفهمیدم کاربردش چیه چون اثر نکرد😂دومی هم ساعت ۱ گذاشتن اونم اثر نکرد من همینجور بیکار بودم تا روز بعد 😑خانوادمم پایین دلنگران 🙂ساعت ۹ صبح ۲۴ مهر شروع کردن سرم و آمپول فشار و درد من شروع شد تا ساعت ۴ عصر من درد کشیدم کیسه آب رو ساعت ۴ پاره کردن و من ۸ سانت باز بودم و ماما گفت شروع کن بت دردات زور بزن و من با تمام قوا زور میزدم ساعت ۵ فول فول بودم برا زایمان...دکترم رو زنگ زدن اومد معاینه کرد گف خیلی کار داری بچه بالاس سجده برو زور بزن اون کارم کردم دوباره معاینه کرد گف بهتره ولی بازم بالاس حالت دستشویی بشین زور بزن اون کارم کردم ساعت ۷ آخرین معاینه رو کرد ک دیگ پاهای من میلرزید 🙃گف ن نیومده کانال زایمان قوس داره یه دکتر دیگم معاینه کرد گف ۲ ساعت دیگم این بچه نمیاد برید سزارین 🙂و من با ۱۱ سانت دهانه رحم باز سزارین شدم✌ببخشید طولانی شد🤍
مامان السا💖 مامان السا💖 ۵ ماهگی
تجربه پارت۲

دو ظهر بستری شدم سه بهم امپول فشار زدن تا ساعت هف درد خاصی نداشتمو ورزش اینا کردم تا هفت دیگ اومدمعاینه کرد گف ۱و نیم سانتی خیلی روحیمو باختم خسته شده بودماز معاینه هم خیلی بدم میومد اذیت میشدم دیگ اومد کیسه ابمو پاره کرد دردام شرو شد منم تحمل میکردم و ورزش میکردم تا ساعت ده دیگ حیلی شدید شداومد معاینه کرد ۵ سانت بودم دردام خیلی پشت سرهم بودو قط نمیشد اومد سرمو جدا کرد و دید خیلی اذیتم زیر نوار قلب کلن تیک تیک گرفته بود گاز بی حسی اوردواقن اب رو اتیش بود خیلی چیز باحالیه ادم انگار خوابه ادم دردام ک میگرف حالیم میشد ولی شدتش خیل کم شده بودو قابل تحمل دیگ ماما رف بعد دوازده اومد معاینه کرد گف هشت سانتی من همچنان از اون گاز استفاده میکروم ولی دردام شدید شده بودو باز حس میکردم یاعت یک اومد فول شده بودمو حس زور داشتم خیلی بد بود چن تا زور زدم اما نمیومد دیگ رفتیم زایشگا اونجام چنتا زور زدم بهم بی حسی زد و برش داد بچه بدنیا اومد بعدم بهم بخیه زد دردش خیلی نبود ولی متوجه میشدم یکم شکمم اومد فشار داد اکنم خیلی درد داشت همین کلن چون طولانی شد خیلی برام سخت بود ولی اگه گاز بی حسی نبود واقن کم میاوردم