پارت پنج⭕❌⚕️
تا اینک شد ساعت شد۱۲:۴۵دیقه شب و دکتر معاینه کرد گف شدی۸سانت حالا باید دیگ زور بدی،رو تخت دراز کشیدم و زور دادم،لبامو رو هم فشار میدادمو زور میدادم،انقد لبامو رو هم فشار داده بودم دورش کلا زخم شده بود،دکتر و ماما میگفتن طوری زور بده ک مدفوع کنی،خلاصه انقد زور دادم ک ساعت۱:۵دیقه فول شدم سریع گذاشتنم رو ویلچر بردنم اتاق زایمانم دراز کشیدم رو تخت و گفتن هر بار ک دردت گرف زور بده در حدی ک مدفوع کنی و وقتی درد نداشتی زور نده،ماماهمرام دستشو میزاشت ی قسمت از واژنم میگف وقتی انقباضت گرفت زورتو بنداز اینجا ب اینجا زور بده ک دست من پرت شه بیرون،،تو اون لحظه ها درد طوری بود ک انگار تک تک استخونام داشت میشکست و من داشتم متلاشی میشدم،،خلاصه لحظه ای ک دردم میگرف ب شدت زور میدادم تمام قدرت و توانمو گذاشتمو زور میزدم،ک یهو ساعت ۱:۱۵دیقه سر بچم رو دیدم و بدنش عین ماهی لیز خورد و اومد بیرون اون لحظه انقد قشنگ بود ک همه دردات تموم میشدن و انگار خودتم دوباره متولد شدی،بند نافو قیچی کردن و پسرمو گذاشتن رو سینم،بهترین و ناب ترین حس دنیا بود اون لحظه،فک کن تا ی دیقه قبلش داشتم از درد میمردم ولی یهو همه دردام تموم شد و گل پسرمو گذاشتن رو سینم،هم اون آروم شد هم من،هزار بار گفتم خدایا شکرت انقد ک تو لایقشی ن انقد ک من دارم میگم،بچمو بردن واسه قد و وزن و دکتر گف همکاری کن یبار دیگ زور بده جفتتم بیاد بیرون،اینبار زور دادم اما ن ب شدت زور های زایمان،یکم فقط زور دادم و جفت اومد بیرون و شکمم رو فشار دادن هرچی بود اومد بیرون،دکتر گف یکم تحمل کن میخام بخیه هاتو بزنم،اول ی امپول بی حسی زد بعدش بخیه کرد،درد داشتم اما درحدی بود ک میشد تحمل کرد،ی لرزی هم گرفتع بودم ک میگفتن طبیعیه

۷ پاسخ

وقتی امپول بی حسی زدن واس بخیه متوجه درد امپول نشدی

الهیییی... مبارکت باشه عزیزم....و ممنونم از زحمتی که کشیدی برامون نوشتی ⁦❤️⁩

عزیزم لحظه ای که برش زدن رو فهمیدی؟ خیلی درد داشت برشش؟

سلام عزیزم منظورتون از گاز همون اکسیژن هستش؟

وااای طبیعی واقعا وحشتناکه هیچ وقت نمیتونم حضمش کنم ولی بنظرم درداش قشنگه

قبلش ورزش و پیاده روی داشتی قبل زایمان؟

منک جفتم از بچم بزرگتر بود

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان آریا مامان آریا ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت اخر :


فقط ورزش کنین ک رحمتون نرم بشه من ک دردام شروع شد دیگه تندی باز شدم دیگه بین این خابیدنا و درد کشیدنا ماما اومد معاینم کردساعت ۸ بود بهم گفت زور بزن فول شدی دیگه من داد نزدم فقط زور میزدم محکم هی زور میزدم دیگه برام بی حس کردن تیغ زدن دوسه تا زور دیگه زدم ساعت ۸و۱۵دقیقع نینی اومد بیرون اون لحظه دیگه همه هواسم رفت به بچه و هیچ دردی نداشتم فقط نگاش میکردم انگار غریبه بود برام انگار من توی دنیای دیگه بودم وقتی گذاشتنش رو سینم خیلی حس خوبی بود همه دردام رفت بعد بچه رو گذاشتن کنار و گفت اروم اروم سرفه کن جفتت بیاد بیرون دیگه سرفه زدم و جفت اومد و باز با امپول بی حسی تزریق کرد و بخیه زد زایمان طبیعی برای من خوب بود و از بخیه نترسین انقد خوشحال و راحتین ک دیگه درد نمیفهمین بعدشم ک مامان و ابجیم اومدن تو اتاق زایمان و نینی رو دیدن و ماما همراهم کلی عکس و فیلم از نینی فرستاد برای باباییش حتی فیلم بریدن بند ناف و اینا رو برام گرفته بود ماماهمراهم بگیرین خیلی کمک میکنه و تمام
مامان دختر کوچلو مامان دختر کوچلو روزهای ابتدایی تولد
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعی:
رفتم تو اومدن نوار و قلب و امپول فشار زدم درد هام اومد یکم تو توپ نشستم دیدم نه خیر اذیت میشن درد هام هم قابل تحمل بودن به خصوص وقتی زیر اب گرم مینشستم رو توپ با اب گرم خیلی خوب بود
فقط وقتی درد هام میومد حالت خواب میرفتم با زور چشامو باز میکردم که ورزش کنم
دکترم اومد معاینه تحریکی کرد برا باز شدن دهانه رحمم تو ۳ساعت پنج سانت باز شد دهانه رحمم بعدش دیگه رو توپ نشستم اب گرم گرفت رو رو کمرم منم توپ میرفتم
خلاصه به جایی نرسید که ماما بخواد ماساژ بده و..
نمیدونم یهو فقط دیدم بهم فشار میاد حس کردم دسشویی دارم نشستم وسط حموم زور دادم زور دادم وقتی دیدم فشار زیاد شد ماما خصوصی هم برا چند لحظه بیرون بود صداش زدم اومد معاینه کرد و چشاش اینجوری شد 😳
گفت افرین زور بده منم نفسمو حبس کردم و زور دادم با تمام وجود فک کنم زور چهارم پنجم بود البته بگم منم یکم اروم زور میدادم اخراش دیدگه محکم و خوب زور دادم و نفهمیدم اصلا چی شد چون لگنم اماده اماده بود و منی که تو رابطه اذیت میشدم اصلا نفهمیدم چجوری دخترم پرید بیرون 🤣
و گذاشتن رو شکمم
مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 ۱ ماهگی
مامان آریا کوچولو🧸🩵 مامان آریا کوچولو🧸🩵 ۲ ماهگی
فاز فعالم خیلی طول کشید گاز بی حسی میدادن داشتم گیج میشدم تند تند سرم وصل میکردن جوونی برام نمونده بود میگفتن موقع انقباض زور بزن هر چی زور میزدم میگفتن زور خوب نمیزنی بچم خیلی تو کانال زایمان بود دیگ اکسیژنم رفت برام اکسیژن وصل کردن فشارم افتاده بود سر شده بودم کم گم داشتم بیهوش میشدم دیگ دردم نمیومد سر شده بودم نمیتونستم زور بزنم دکترمم میگفت باید زور بزنی من کم کم انگار داشت خوابم میبرد دیگ فهمیدن من توان زور زدن ندارم دو نفر افتادن رو شکمم شروع کردن ب فشار دادم تمام بدنم داغون میشد چن بار تکرار کردن تقریبا بیهوش میشدم تا اینکه سربچه مشخص شد دکترم گفت تا یک ربع دیگ زایمان نکنی میبرمت اتاق عمل...بعد اون همه زجر ...دیگ توان نداشتم زور آخر رو زدم با تمام توان دکتر شروع کرد ب قیچی زدن اصلا حس نکردم دوباره ریختن رو شکمم با تمام توان داد زدم یهو حس سبکی کردم دیدمش ک دنیا اومد تمام دردم رفت یهو همگی دویدن بچه رو بردن گفتن نفس نمی‌کشه داشتم میمردم یهو تو راه رو گریه کرد خیالم راحت شد
منتقلش کردن ان آی سی یو ب خاطر اوکسیژن...
مامان بلوبری مامان بلوبری ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت پنجم گرفته بودم من کلان از تهوع میترسم اگه بمیرمم بالا نمیاره دیگه جلو خودم گرفتم با هر مکافاتی بود فقط بالا نیارم ساعت ۶ دوباره اومد معاینه گفت ۵ سانت شدی یه گاز هم داده بودن به من گفتن هروقت درد داشتی تو این فوت کن دکتر بی حسی اومد برام اپیدرال کرد همین جور ک داشت سوزن میزد تو نخاع من چرت میزدم و یه دفه می افتادم ک دکتر میگفت نباید بخوابی بیدار باش خیلی اوضاع بدی بود من گیج خواب ولی باید زور هم میزدم خلاصه اپیدرال کرد و من بدنم بیحس شد نیم ساعت حالت سجده بودم بعد دیگه گفت زور بزن تا میتونی من مدفوع داشتم قشنگ داشتم پی پی میکردم گفتم من باید برم دستشویی نمیتونی گفت ن باید همین جا دستشویی کنی گفتم یا منو میبری دستشویی یا دیگع زور نمیزنم همون موقع رفتم دستشویی راحت شدم قشنگ دیگه اومدم زور زدم تا خوابیدم رو تخت زایمان دکترمم اومد دیگع گفت تا میتونی زور بزن شوهرمم کنار بود انقد دستش فشار داده بودم ک کبود شده بود من دیگه بدنم توان نداشت مادرشوهرم و مامانمم فقط گریه میکردن حال اوضاع منو ک دیدن دوباره ماما اومد دستش کرد داخل واژنم شروع کرد به چرخوندن من از درد اربده میزدم تا دیگه دکتر گفت دارم موهاش میبینم زور بزن تا گفت موهاش میبینم من دیگه درد یادم رفت و فقط زور زدم بعدم دکتر پاره کرد و بچه کشید بیرون اون لحظه خیلی حس قشنگی بود دخترم ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه شب به دنیا اومد زایمان طبیعی خوبه درصورتی ک رحم خودش باز بشه ن به زور دارو واقعا واسه من سخت بود ولی ارزش داشت لحظه به دنیا اومدن بچم دیدم بعدم بخیه هام عفونت کرد و مکافات داشتم الان هنوزم خوب نشدم بازم خداروشکر
مامان ارسلان مامان ارسلان ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴🙂❤️❤️
دکترم گفت مثانه خیلی پایین و جلو سر بچه رو میگیره باید ادرار کنی گفتمش ادرار ندارم گفت چرا مثانه خیلی پر بعد نمیدونم چی بود بهم وصل کردن و ادرار رو کشیدن بیرون گفت حالا زور بده زور میدادم ۱۰سانت شده بودم گفت تا میتونی زور بده فکر کن یبوست شدی محکم زور بده خیلی زور دادم بعد گفت بریم اتاق زایمان رفتیم اتاق زایمان رو تخت زایمان خابیدم بعد یکی از پرستارا شکممو فشار میداد ومن زور میدادم تا اینکه دکترم بهش گفت دیگه کمکش نکن میخام ببینم چقدر زور داره شروع کردم زور دادن دوتا فشار محکم دادن و پسرم اومد بیرون اینجا خیلی احساس سبکی داشتم و باورم نمیشد از پسش یر اومد ولی هنو اتفاق اصلی و ترسناک روبرو نشده بودم تا اینکه شروع کرد بخیه زدن به پرستار که بغلش بود گفت ببین گوشت چطور جدا میشه گوشت واژنم خیلی بی جون بود و گوشت همراه با سوزن بخیه کنده میشد و نمیتونستن بخیه بزنن ۴۵ دقیقه فقد داشت بخیه میزد و با کلی بی حسی ولی درد داشتم بازم تا اینکه این کابوس تموم‌ شد و منو بردن ریکاوری ....
مامان آرتین💙 مامان آرتین💙 ۵ ماهگی
زایمان پارت7
خوب بعد دوباره ساعت3معاینه کردن کفتن 4 سانتی هنوز منو میگی میگفتم خدا زود زایمان کنم دیگه تحمل ندارم ولی همین ک دردام قطع میشد اروم میشدم ساعتای چهار شدم 7سانت و دیگه ساعت پنج خیلی احساس زور بهم میومد بدون اینکه بخام زور میزدم داد زدم گفتم دارم زور میزنم فک کنم بچه داره میاد ماما اومد گف افرین زور بزن سر بچه رو میبینم انقد خوشحال شدم و تلاش میکردم دردام ک شروع میشد با تمام وجود زور میزدم بعد ماما دکتر صدا کرد گف بیاین دیگ وقتشه منو بردن روی تخت مخصوص زایمان و بعد چند تا زور دیدم ماما میگه وااای چه پسری خوش اومدی 🥹🥹بدنم یخ شد یهو حس کردم سبک شدم بیحال بودم خسته بودم گیج بودم و حس شیرینی بود تموم دردام تموم شده بود تا صدای بچه رو شنیدم گفتم جاانممم مامان گذاشتنش روی سینم داغ بود بچه گریه میکرد منم نازش میکردم و برای همه اقدامی ها دعا کردم و باردارا اشکم میومد بچم اروم شده بود دیگه جفتمم کشیدن بیرون بچه رو بردن لباس بپوشونن نوبت بخیه بود بخیه هم اصلا درد نداشت بی حسی برام زدن داخلی سه چهار تا خوردم بیرونی هم چهار تا منو برش ندادن خودش برش خورده بود بیرونی هارو یکم حس کردم ولی دردش قابل تحمل بود دیگه بخیه هم خوردم شکمم ک انقد ازش غول ساختن فشار میدن اصلا درد نداشت فشارم نمیدناا دستشونو میزارن حالت چرخشی ماساژ میدن دیگه من خیلی حس خوبی داشتم راحت شده بودم بعد دوسه دیقه بلند شدم راه رفتم به بچم شیر دادم مامانم اومد بردنم بخش انقد مامانم خوشحال بود قربون صدقه منو بچه میرف دیگ بردنم توبخش و تموم شد این حس قشنگ رو برا همه خانوما ارزو میکنم 💙🥹🥹🥹آرتین کوجولو من روز 27ابان ساعت پنج و نیم صبح به دنیا اومد♥♥🥹
مامان جوجو ممد🐣 مامان جوجو ممد🐣 ۳ ماهگی
پارت سوم
انتقال دادن اتاق زایمان تا رسیدم اونجا شدم 9سانت بعد اولین زور فول شدم (فکر میکنم معجزه گل مغربی رابطه بدون جلوگیری تا اینجا متوجه شدید😁✌🏼)
اونجا هر موقع درد داشتم زور میزدم واقعا وقتی زور میدی دیگه درد نداری
ولی چون فاصله درد هام کم بود زور زدم زود قطع میکردم (این یکم روی تایم زاییدن من تاثیر منفی گذاشته بود)
سیع کنید توی هر زور ده ثانیه زور بزنید بعد ی نفس دوباره دوباره دوباره تا درد قطع بشه اونجا فقط نفس عمیق 🤓✋🏼
بعد کلی زور ساعت رسید به 2:30 ک تصمیم گرفتن. پاره کنن منو😲
ک از اول اینکار میکردن من بدبخت 45 دقیقه زاییدن طول نمی‌کشید فرت میزاییدم
خلاصه ک برش زدن اصلا نفهمیدم فقط موقع بیحسی متوجه شدم ک اونم سر سوزن درد اش مهم نبود 😒✌🏼
پاره کردن بعد چند تا زور سر بچه بیرون اومد من دیگه توی زور آخر دیگه صدم گذاشتم یعنی بچه نمیومد دیگه تموم اون وسط میموند تا من ب زور بعدی می‌رسیدم😵‍💫
ناگفته نماند یکی اومد کمک شکمم فشار داد نحوه فشار نمیگم خودتون برید تجربه کنید 😌
خلاصه از اون فشار دادن از من زور زدن تمام🥰😍
دخملم ب دنیا اومد ساعت 2:45
سبک شدم🫠
دخمل بردن یکم سرفه کردم یک کوچولو زور جفتم ام کنده شد اومد برای بار دوم
ولی خالی بودم جایی ک تا چند دقیقه پیش سنگین بود ی حس عجیب🥲
بعد اون بخیه تا دلتون بخواد بخیه داخلی خوردم 7 تا هم بیرون ک 40 دقیقه طول کشید 😵‍💫✌🏼
و تامام 😎
تجربه خوبی بود ولی تا اطلاع ثانویه نمخام مجدد تجربه کنم
الآنم خوجملم کنارم خوابه 🥹
مامان تودلی 💙🥹 مامان تودلی 💙🥹 ۱ ماهگی
تجربه زایمان 😊
پارت سوم
بعد اینک از خواب بیدار شدم احساس فشار و زور داشتم هی پوزیشنای مختلف انجام میدادم برا پیشرفت بیشتر اومدن کیسه آبمو پاره کردن از من نصیحت بنظرم اگر زایمان طبیعی هستین حتما ماما همراه بگیرین خیلی بیشتر ب زایمانتون کمک می‌کنه.دکتر ساعتای هفت و نیم اومد معاینه کرد گف ۷سانتی 😍خوشحال بودم ک پیشرفت کردم ورزش‌ها رو بیشتر کردم با اینک بدنم توان نداشت اشتباه من این بود نه صبحانه خوردم ن ناهار جونی نداشتم تا زور بزنم ناله میکردم و میپیچیدم ب خودم ولی خدارو شکر تا هشت الی هشت و ربع فول شدم منو بردن رو تخت زایمان تمام تلاشمو میکردم جیغ نزنم و زور بزنم با هر زور زدن تمام جونم می‌لرزید با پنج شش تا زور زدن محکم سر بچه اومد بیرون و دکتر کلا تو ی دقیقه کشید بیرون بچه رو وقتی گذاشتنش رو شکمم همه چیز یادم رف😍😍😍😍صداشو ک شنیدم دردا یادم رفت بهترین لحظه زندگی هر زنی بنظرم همین لحظه ست .قسمت همه چشم انتظارا خیلی سخت میگذره تا ب دنیا بیاد شاید اون لحظه حتی آرزوی مرگ کنی ولی وقتی میذارنش رو سینت تمام دردا یادت می‌ره وهمه تنت سبک میش ی جوری شکمت خالی میش ک احساس آرامش داری ببخشید خیلی طولانی شد.😉😍
مامان جانان 💜 مامان جانان 💜 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی «اخر»
بردنم تو ی اتاق دیگه ی ماما بود کم سنو سال بود خیلی خوش اخلاق بود احساس مدفوع داشتم هرچی میگفتم بزارین برم سرویس نمیگذاشتن ماما همراهم شوندم رو پاهام گفت نشسته راه بیا تا درد نداشتم میتونستم انجام بدم تا دردا میومد زانو میزدم رو زمین نمیتونستم خودمو خالی کنم جیغ بزنم همشو میرختم تو خودم دردام تبدیل شد ب زور اومدن خابوندم رو تخت وقتی زور میومد زور میزدم ماما کم سنو ساله همش پیشم بود فامیلشم یادم نمیاد همون جانانمو دنیا اورد و چقدر روحیه میداد بهم نمیدونم جدی میگفت یا ن میگفت موهاش معلومه 🥹و از اون اتاق بردنم اتاق زایمان با قیچی افتادن جونم زورام ب 7نرسیده جانانم دنیا اومد همون ثانیه هرچی درد کشیده بودم یادم رفت ساعت 3:20دقیقه دنیا اومد منو ول کردن ک دکتر بیاد 2ساعت همینجور بودم میگفتن ک جفتی بچه ی جورای انگار تیکه شده هرچی دست میکردن مثل لخته خون میاوردن بیرون دکترم ک اتاق عمل بود و نیومد گفتن ک ما خدایی بخیه میزنیم انشالله ک چیزی نمونده باشه