ی ماما بود واقعا عالی مثل فرفره هم بالاسر من هم اون بچه رو بدنیا آورده
بهم توپ داد قر میدادم رو توپ دردا نزدیکتر و شدید منی ک تحمل میکردم دیگ نتونستم اه و ناله رو شروع کردم اومد ی معاینه دیگ کرد گف ۶ سانت، بهم میگف درددت زیاد شد فوت بکش ولی راستش اون لحظه ک درد داری نمیتونی تمرکز کنی واسه من ک آروم نمیشد وقتی ناله میکردم آروم میشدم و این راه ادامه داشت دوباره معاینه شدم ۷ دوباره ۸ رسید به ۸ طاقتم تموم شد انقد پشیمون شدم گفتم چرا نرفتم سزارین ولی چاره نبود دیگ داشت حس زور میومد

۵ پاسخ

بسلامتییی

بسلامتی🥰🌹

دقیقا منم آخراش پشیمون شده بودم😂

دلم میخاد تجربش کنم 🤣😭

خب 🥰

مقالات مرتبط

آیا بعد از لیزر بیکینی می‌توان رابطه داشت
آیا بعد از لیزر بیکینی می‌توان رابطه داشت؟
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
ورزش با توپ در بارداری
ورزش با توپ در بارداری برای زایمان طبیعی
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟

سوال های مرتبط

مامان 𝐚𝐫𝐚𝐝💛🦒 مامان 𝐚𝐫𝐚𝐝💛🦒 ۷ ماهگی
تجربه زایمان۲:
راهی بیمارستان شدیم دردام شدید میگرفت هر ۵ دیقه معاینه ک شدم گفتن خوب موقعی اومدی یکم برو پیاده روی کن دردلت ک قابل تحمل نبود برگرد منم تو سالن هی رفتم و اوموم پله هارو ده بار بالا پایین شدم دردا انقد شدید شد وسط پله ها مینشستم درد ک ول میکرد ادامه میدادم تو اون لحظه وسط نشستنا حس سنگینی اون پایین میومد انکار بچه هم داشت تلاش میکرد 😅🥲 مینشستم پاهامو باز میزاشتم خودمو ول میدادم تا درد بسمت پایینتر بیاد دیگ غیر قابل تحمل شد و فمیدم ک این دفعه درد بگیره دیگ نمتونم راه برم پس سریع رفتگ برای معاینه کل این قضیه شاید یه ربع طول کشید داشتم واسه معاینه اماده میشدم قبلش ده تا اسکات زدم خانم ک وارد شد معاینه کرد واقعا شل میکردم جوری ک بتونه سر بچه رو حس کنه و بله تلاشمون موفقیت امیز بود 😄۶ سانت شدم و رفتم داخل اتاق زایمان
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان عطرین دخملیم مامان عطرین دخملیم روزهای ابتدایی تولد
ادامه پارت دوم .هفت صبح بستری شدم معاینه کرد گفت دو نیم سانت ی سرم وصل کرد دردام یکم بیشتر شد یه ربع به ۱۱ کیسه آبم و ماما زد توپ داد یه ساعت با توپ ورزش کردم دردام خیلی شدید میشد درخواست اپیدورال کردم نزدن معاینه کردن گفتن تا پنج سانتی دیگ دوباره معاینه کرد ۸ سانت بودم دیگ بی حسی نزدن ولی با دردای وحشتناک خیلی شدید تحمل کردم موقع زایمان خیلی با اینکه دردم شدید بود تا توان داشتم زور زدم ساعت ۲ بچه به دنیا اومد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان السا💖 مامان السا💖 ۴ ماهگی
تجربه پارت۲

دو ظهر بستری شدم سه بهم امپول فشار زدن تا ساعت هف درد خاصی نداشتمو ورزش اینا کردم تا هفت دیگ اومدمعاینه کرد گف ۱و نیم سانتی خیلی روحیمو باختم خسته شده بودماز معاینه هم خیلی بدم میومد اذیت میشدم دیگ اومد کیسه ابمو پاره کرد دردام شرو شد منم تحمل میکردم و ورزش میکردم تا ساعت ده دیگ حیلی شدید شداومد معاینه کرد ۵ سانت بودم دردام خیلی پشت سرهم بودو قط نمیشد اومد سرمو جدا کرد و دید خیلی اذیتم زیر نوار قلب کلن تیک تیک گرفته بود گاز بی حسی اوردواقن اب رو اتیش بود خیلی چیز باحالیه ادم انگار خوابه ادم دردام ک میگرف حالیم میشد ولی شدتش خیل کم شده بودو قابل تحمل دیگ ماما رف بعد دوازده اومد معاینه کرد گف هشت سانتی من همچنان از اون گاز استفاده میکروم ولی دردام شدید شده بودو باز حس میکردم یاعت یک اومد فول شده بودمو حس زور داشتم خیلی بد بود چن تا زور زدم اما نمیومد دیگ رفتیم زایشگا اونجام چنتا زور زدم بهم بی حسی زد و برش داد بچه بدنیا اومد بعدم بهم بخیه زد دردش خیلی نبود ولی متوجه میشدم یکم شکمم اومد فشار داد اکنم خیلی درد داشت همین کلن چون طولانی شد خیلی برام سخت بود ولی اگه گاز بی حسی نبود واقن کم میاوردم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 ۷ ماهگی
ادامه تجربه زایمان:
بعد دیگ بهشون گفتم و امپول فشار رو باز زدن بهم دردای خودمم میگرف ولی زمانشون زیاد بود فاصلش
بعد باز دردام شروع شد خیلی تحمل کردم تا ۸ سانت زیاد جیغ نزدم فقط نفس عمیق میکشیدم با گازی ک موقع زایمان میزدم تو دهنم هرچند فایده ای نداشت اون گاز بی درد
بعد هشت سانت همش حس مدفوع داشتم دکتر هم موقع دردا معاینه میکرد ک وحشتناک درد داشت مث مرگگگ
مرگو جلو چشام میدیدم ک گف ب ماما برو سوند بیار ادرارشو بکشیم ک با کلی التماس نذاشتم سوند بزارن و تو همون گیر و ویری ک موقع زایمان بود رفتم دستشوی بعدش با درد زیاد باز منو خوابوندن رو تخت و معاینه کردن ک دیگ داشتم‌میمیردم ک نزدیکای ساعت ۱۱ و نیم گف دیگ ده سانتی و بریم رو تخت زایمان
رو تخت زایمان موقع اومدن بچه بدترین دردو اونجا کشیدم ینی بگم تا ۸ سانت درد اونطوری نداشتم
بعد چنتا زور و جیغ و داد هم بچه منم بدنیا اومد با وزن ۳ ۵۰۰
و گذاشتنش رو شکمم
بعدشم ک شکممو خالی کردن و ماساژ دادن
ک بازم درد داشت ولی ن ب اندازه لحظه ای ک بچه میخاس بیاد
و بعدم بخیه زدن ک اصلن درد انچنانی نداشت و تموم شد
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان طاهر مامان طاهر روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی دوم .
پریشب با سردرد شدید رفتم بیمارستان و با ترس فشار بالا بستری کردن . دکترم گفت صبح آمپول فشارو شروع کنن . منم که یکی دو هفته رو همون دوسانت مونده بودم . خلاصه صبح شد ساعت ۶ و سرم شروع شد . همون دقایق اول دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود . خلاصه گذشت و گذشت دردام خیلی زیاد شد ک معاینه کردن هنوزم ۲ سانت بودم . گفتن دیگ وقتشه کیسه ابو پاره کنیم . کیسه ابو پاره کردن در لحظه شدم ۶ سانت و دیگ خواستم گاز بیدردی رو بدن بهم . حالا این گاز چیه 😂😂 نفس میکشم دیگ منگ منگم انکار می‌خوام غش کنم . خلاصه درد داری ولی نمیتونی صداتو دربیاری. تا اینکه شدم ۸ سانت و دیگ گازو ازم گرفتن . ولی ی حس خیلی جالبی داشت گاز . دیگ وقتش بود فقط زور بزنم . ماما می‌گفت هرچی بیشتر زور بزنی زودتر ب دنیا میاد دیگ فقط دست توعه. منم تو اثر گاز درست حسابی نمیتونم زور بزنم و تمرکز کنم . خلاصه کل زایمانم ی ساعت هم طول نکشید ولی ی دردی بود ک صدسال از یادم نمیره 😭😭
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۴ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان همتا 🧸🧡 مامان همتا 🧸🧡 ۴ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان
رسیدم بیمارستان و معاینه شدم گفت سه سانتی باید بستری شی دیگه کارای بستری و کردیم و ساعت ۹ و نیم بستری شدم و رفتم بالا بدون ماما همراه بودم ولی مامایی که پیشم بود خیلی خوب بود واقعا کمکم میکرد هر کاری که میگفت و انجام میدادم و با اینکه درد زیاد داشتم ولی اصلا جیغ نمیزدم و حرف شو گوش میکردم ساعت ۱۱ تقریبا معاینه شدم ۱۰ سانت بودم گف فول شدی حالا باید بری روی توپ که سرش بیاد پایین یه نیم ساعتی روی توپ بودم و معاینه شدم گف خوب اومده پایین اگه هم کاری کنی تا ساعت یک و نیم زایمان میکنی گف موقع دردا زور بزن و من واقعا با تموم وجودم زور میزدم اون قد زور زدم ک واقعا فشارایی ک بهم وارد میشد خیلی بد بود  همین طور هی فشار میومد و من زور میزدم دوباره معاینه شدم گف دارم موهاشو میبینم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آیکان👨‍👩‍👦 مامان آیکان👨‍👩‍👦 ۳ ماهگی
ساعت 12شد که مامانمم وسایلم آورد و نذاشتن بمونه رف غذا برام آوردن خوردم معاینه شدم دو سانت بودم تقریبا هر نیم ساعت یکبار هم میومدن ان اس تی میگرفتن ک خودش نیم ساعت طول می‌کشه غذا ک خوردم دیگ دردام شروع شد بازم قابل تحمل بود حین دردا مینشستم رو تخت یا با توپ ورزش میکردم ک دردم آروم بشه اما موقع ک ان اس تی میگرفتن دراز می‌کشیدم خیلی بیشتر دردم میگرف خلاصه آخرین بار رو توپ داشتم ضربه میزدم بلند شدم یه قدم برداشتم ک کیسه آبم پاره شد شک داشتم ک ادرار یا کیسه آب صدا زدم اومدن معاینه گفتن خودشه. دیگ هر بیس دقیقه یکبار میومدن نوار قلب اینا میگرفتن دردا منم داشت فاصلش کمتر میشد وو طولانی تر تو این حین هم فشار دسشویی بهم میومد میرفتم با آب گرم آروم میشد دردام دوباره معاینه میشدم دیگ دردام جوری بود ک حس مدفوع کردن بهم دست میداد فشار به واژن چ معقده ام میومد میگفتن الان زور نزن خوب پیشرفت کرد دهانه رحمت ولی هر چی می‌پرسیدم نمیگفتن چند سانتم فقد میگفتن خیلی خوبه دردام داشت دیوونم میکرد همش حس دسشویی شدید داشتم رفتم بالا آوردم اومدم بیشتر فشارم افتاد خابممم میومد کلا یه وضعی نمی‌دونم کدوم تحمل کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آوین بلا💋👀 مامان آوین بلا💋👀 ۳ ماهگی
من اون روزی ک گفتم زنگ زدن از بیمارستان و میرم بستری بشم رفتم و کار های بستریم انجام شد دیگه تا کارا انجام شد ساعت ۶ و ۷ بود ... اون موقع اومدن لباس بهم دادن و سرم فشار و اینا وصل کردن و تا یکی دو ساعت حالم خوب بود ولی یکم درد داشت سراغم میومد . ساعت ۸ و نیم و ۹ دردام شروع شد شدید شدن پرستار گفت میخوای ماما همراه بگیری منم انقد درد داشتم از خدام بود یکی پیشم باشه چون داشتم دیوونه میشدم توی اون اتاق تک و تنها
چند دیقه یبار هم میومدن معاینه ام میکردن ک اذیت میشدم خیلی ...
دیگه ماما اومد و ورزش هارو باهام شروع کرد ک خیلی سخت بود موقع درد اون ورزش هارو انجام بدی ... ولی به زور هم ک شده بود همراهی میکردم ...
اون شب ۹ نفر پشت سر هم زایمان کردیم همین کارو سخت تر کرده بود چون وقتی من ده سانت باز شدم مامام گفت زور نزنی فعلا تا بریم اتاق زایمان ..
خلاصه ک رفتم اتاق زایمان و انقد درد کشیدم و زور زدم ک نفسم داشت بند میومد واقعا
دکتر گفت پوست دهانه رحمش کلفته بچه بیرون نمیاد به زور و بدبختی دیگه آخرش برش زدن و دنیا اومد اون لحظه کل درد هام تموم شدن بعدش هم بخیه زدن ک یکم درد داشت ولی خب قابل تحمل بود ...
بعد ک بخیه ها تموم شدن لرز بدی داشتم انگار ک داشتم میمردم تموم بدنم میلرزید .. بعد از لرز هم تب کردم تا صبح
دیگه خلاصه فرداش ساعت ۱۱ ترخیص شدم و تمام
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان لیام❄️ مامان لیام❄️ ۱ ماهگی
پارت پنج⭕❌⚕️
تا اینک شد ساعت شد۱۲:۴۵دیقه شب و دکتر معاینه کرد گف شدی۸سانت حالا باید دیگ زور بدی،رو تخت دراز کشیدم و زور دادم،لبامو رو هم فشار میدادمو زور میدادم،انقد لبامو رو هم فشار داده بودم دورش کلا زخم شده بود،دکتر و ماما میگفتن طوری زور بده ک مدفوع کنی،خلاصه انقد زور دادم ک ساعت۱:۵دیقه فول شدم سریع گذاشتنم رو ویلچر بردنم اتاق زایمانم دراز کشیدم رو تخت و گفتن هر بار ک دردت گرف زور بده در حدی ک مدفوع کنی و وقتی درد نداشتی زور نده،ماماهمرام دستشو میزاشت ی قسمت از واژنم میگف وقتی انقباضت گرفت زورتو بنداز اینجا ب اینجا زور بده ک دست من پرت شه بیرون،،تو اون لحظه ها درد طوری بود ک انگار تک تک استخونام داشت میشکست و من داشتم متلاشی میشدم،،خلاصه لحظه ای ک دردم میگرف ب شدت زور میدادم تمام قدرت و توانمو گذاشتمو زور میزدم،ک یهو ساعت ۱:۱۵دیقه سر بچم رو دیدم و بدنش عین ماهی لیز خورد و اومد بیرون اون لحظه انقد قشنگ بود ک همه دردات تموم میشدن و انگار خودتم دوباره متولد شدی،بند نافو قیچی کردن و پسرمو گذاشتن رو سینم،بهترین و ناب ترین حس دنیا بود اون لحظه،فک کن تا ی دیقه قبلش داشتم از درد میمردم ولی یهو همه دردام تموم شد و گل پسرمو گذاشتن رو سینم،هم اون آروم شد هم من،هزار بار گفتم خدایا شکرت انقد ک تو لایقشی ن انقد ک من دارم میگم،بچمو بردن واسه قد و وزن و دکتر گف همکاری کن یبار دیگ زور بده جفتتم بیاد بیرون،اینبار زور دادم اما ن ب شدت زور های زایمان،یکم فقط زور دادم و جفت اومد بیرون و شکمم رو فشار دادن هرچی بود اومد بیرون،دکتر گف یکم تحمل کن میخام بخیه هاتو بزنم،اول ی امپول بی حسی زد بعدش بخیه کرد،درد داشتم اما درحدی بود ک میشد تحمل کرد،ی لرزی هم گرفتع بودم ک میگفتن طبیعیه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو تولد
پارت سوم زایمان طبیعی
از ۴ سانت ماما همرام اومد پیشم و بعد از اون پارگی کیسه آب هم دردام زیاد و منظم شد و داشت زودتر دهانه ی رحمم باز میشد
ساعت ۶ صبح من ۴ سانت بود با اون آمپول فشار و پارگی کیسه آب به عرض یک ساعت شدم ۷ سانت و نیم (که درخواست بی دردی کردم و تزریق شد اما خب باز هم درد رو حس میکردم و زور میزدم )
که با دوتا ورزش سجده و قر کمر فول شدم و رفتم رو تخت زایمان ، و با دوتا زور محکم پسرم ساعت ۸ و نیم صبح جمعه به دنیا اومد😍😍😍😍🥺
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان محمد و محیا مامان محمد و محیا ۸ ماهگی
تجربه زایمان
۵
بعد دوباره صدام زدن گفتن بیا دستگاه و بهت وصل کنیم دوباره ورزش کن خیلی درد داشتم دردای بدددد ولی واقعا نفس کشیدن و اب گرم کمکم کرد دردام کم نمیشد ولی قابل تحمل میشد بعد بهمون توپ دادن نشستم رو توپ ان اس تی هم بهم وصل بود کلا شاید ۱۰ دیقه رو توپ بودم ساعت شد ۱۱ همون روی توپ داشتیم ورزشارو میکردیم دردام ک شرومیشد بالاپایین دردام تموم میشد چپ و راست یهو حس زوراومدن بهم اومد گفتم زور دارم بخدا خیلی داره بهم زور میاد خابوندنم همشون شاخ دراوردن گفتن زودباشیددد فول شده این بدو اون بدو فکرشو نمیکردن فول شده باشم میدوییدن وسیله هارو میاوردن منم داد میزدم و زور میزدم میگفتن وایسا زور نرن خلاصه اماده شدن و اومدن همشون بالاسرم گفتن زور بزن برش و زدن و زور ردم دوبار بچه بدنیا اومد...ولی خیییلیییی کم برش خوردم اون لحظه هم انقد درد و فشار زیاد بود ک من اصن متوجه اون برش نشدم برای اون دسته که سواله...
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان دلارام و مهراد مامان دلارام و مهراد ۴ ماهگی
پاشدم پد گذاشتم سرفع کردم دیدم اب خارج میشد. رفتم دوش گرفتم اومدم رفتم بیمارستان ماماهم قبلش زنگ زدم اومد چهارسانت بودم بستری شدم رفتم رو توپ دردم داشتم ولی شدید زیاد نبود با تتفس اروم میکردم خودمو ساعت نه دیگ شدید شد داد بیداد میکردم انقد جیغ میکشیدم ساعتی یبارم معایتم میکرد میگفت پیشرفتد خوبه ساعت نه دیگ هفت سانت بودم ماما معاینم کرد گفت هر وقت من گفتم زور بزن میخام کمکت کنم ک دهانه رحمت بیشتر باز بشه. منم باش همکاری کردم البته ب سختیییی بعد ورزش بهم داد اسکات اینا ساعت ده گفت برو روتخت دوباره ی معاینه و زور گفت فولی همه اومدن برا زایمان . قسمت سختش همینجا بود سر بچم بزرگ بود هی زور میزدم نیم ساعت زور زدم تا اخرش مهرادم اومد ساعت ن ده نیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هاکانم مامان هاکانم ۳ ماهگی
پارت ۲
صبح که شد دوباره ی آمپول فشار دیگه هم زدن و درد داشتم خیلی ورزش هم میکردم ولی هنوزم ۲ سانت بودم دکتر اومد و کیسه این و پاره کرد ولی بازم ۲ بودم که بودم بعدش همینجور که سرم فشار هم بهم وصل بود ورزش و.... انجام میدادم که شدم ۴ سانت این شد ی روز کامل حالا فردای اون روز دوباره ورزش کردم و معاینه شدم ۵ سانت ولی دیگه سرم فشار اثر نداشت دوتا آمپول که اسمشون یادم رفته و از رگ بهم زدن که اونم درد و خیلی شد میکرد جوری که داد میزدم از درد هی معاینه شدم و دیدم ۶ سانتوس هی که می‌گذشت من دردای شدید می‌گرفتم تا اینکه شدم ۹ سانت و بای معاینه دیگه شدم فول ولی همه اینا با درد شدید بود .....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مامان جوجه ام مامان مامان جوجه ام ۶ ماهگی
پارت ۲

گفت به شوهرت بگو بره تشکیل پرونده بده
دیگه همه چیز آماده شد پرونده به دست رفتم بلوک زایمان اونجام مدارک اینارو تحویل دادم لباس دادن پوشیدم رفتم رو تخت نوار قلب وصل کرد ساعتو نگاه کردم ۹ شب بود که بستری شدم
اومد معاینه کرد کیسه آبم پاره شد ماما بهم گفت موقع درد از بینی نفس بکش از دهنت بده بیرون منم همونجور که گفت تو دردا با تنفس کنترل میکردم تا نوار قلب تموم شد گفتن برم دوش بگیرم دوش گرفتم اومدم وااااییی دردام خیلی زیاد بود کم کم داشت صدام درمیومد نمیتونستم تحمل کنم اومدن سرم وصل کردن بهم ورزش میدادن روی توپ و کنار تخت تا جایی که میتونستم انجام می‌دادم ولی دردم می‌گرفت فقط راه میرفتم ناله میکردم ماما دوباره اومد معاینه کرد گفت ۸ سانتی ولی سر بچه بالاست باید ورزش کنی بیاد پایین واااییی منو میگی داشتم میمیرم دیگه صدام اتاق رو برداشته بود نمیتونستم تحمل کنم

ادامه تایپک بعدی
مشاهده ۴ پاسخ دیگر