۶ پاسخ

بچه ها همینن
دیروز من کامل خونه رو یه جاروی اساسی زدم تازه عصر جارو زدم شب موقع شام دخترم غذای جلوی دستشو تا میتونست تو مشتش میگرفت و پخش میکرد دور و برش حتی از سر تا پای شوهرمم برنج ریخت دوباره آوردم از اول کل خونه رو جارو زدم این فقط برای یک لحظش بود قبل و بعدش چقدر خرابکاری کرده و چقدر الکی گریه های بیخودی کرده دیگه بماند بخدا هلاک شدم شوهرمم اصلا کاری باهاش نداره حتی یه بغل یا بوس ساده هم ازش دریغ میکنه

منم بریدم دیگه کمر درد وحشتناک گرفتم از شیطونی و کارای خطرناکی که می کنه

واای خدا منم خسته شدم از دستش

وای خیلی سخته مادری

کاش فقط شیطنت بود پسرم همش گریه میکنه سرم دیگه سوت میکشه

قبول کنیم بچه هامون توی سن حساسی هستن با این کارا و شلوغیا و شیطنتا دارن هم خودشون و هم محیط اطرافشون رو میشناسن
نمیگم من عالیم من بهترینم
ن ، منم خیلی وقتا کم میارم و شاید سرش داد بزنم ولی بیشتر سعی میکنم با ارامش باهاش صحبت کنم
شاید فک کنیم ی داد زدن سادس ولی من ب چشم میبینم وقتی سرش داد میزنم حس میکنه دوسش ندارم درحالی ک جونمم میدم براش وقتی عصبانی میشم ازم میترسه و از من به من پناه میاره و این عذابم میده برا همین بیشتر رو خودم کار میکنم ک ارومتر باشم باهاش

سوال های مرتبط