پسرم خیلی خیلی دلیر و نترس بود اصلا از تاریکی و شب و لولو و این چیزا نمیترسید تا اینکه چند وقت پیش عموی پسرم به پسرم‌ گفت برو توی اتاق جن ها رو نگاه کن و اتاق تاریک بود.
از اون روز خیلی ترسو شده اصلا تنها روی حیاط نمیره توی اتاقش نمیره.
وقتی لامپ اتاقش خاموشه میگه جن داره میره داره راه میره و... بعد هم خیلی میترسه و تپش قلب میگیره اون لحظه.
از نترسی زبان زد همه بود اما الان....
نمیدونم چکارش کنم؟😭 چرا اینطوری شده؟ درمانش چیه؟

خوب میشه فقط مراقب باش دوباره از چیزی نترسه

چ‌ عموی کم عقلی خدا عقلش بده الهی
یه مدت بچه رو تنها نزار شبا چراغ خواب تو اتاقش و جایی شما میخابین روشن کن که هر وقت بیدار شد ببینه هیچی تو خونه نیس خیالش راحت میشه کم کم از یادش میره

بنظدم با همچین عمویی باید قطع رابطه کنی گلم

با یه مشاور صحبت کن
واسش یه داستان تخیلی فانتزی از جن بگو
واسش قشنگ جلوه اش بده و یه عکس فرشته ای چیزی از گوگل دربیار بگو این جنه

ببخشید ولی چه عموی بیشعوری

بگو جن الکیه اسباب بازیه
بچه چمیدونه جن چیه ازش ی چیز قشنگ‌ بساز
ولی اگه تاثیرنداشت حتما مشاوره ببر