۸ پاسخ

همه همینطورن و همه ام فکر میکنن نکنه ما فقط اینجوریم😅

همه مثل همیم خواهر 😂😂😂😂دقیقا حرفتی ما که بچه بین ۲ تا ۳ سال داریم زدی

هههی خواهرمنم مثل توکم آوردم خداصبربده به مامادرا

عزیزم پسر منم همینه بعضی وقتا میشینم گریه میکنم کم میارم

پپسرمنم همینه فقط تفاوتش اینه ک خواب شبش خوبع ولی بسیار شیطونه و ریخت و پاش میکنه

ومن فکر میکنم چون پیش خانواده همسرمبشینم و مادرشوهرم بش ت فضول و جیغ جبغو بچه هام عصبی شدن اما میبینم همه اینجوری آن من کم آوردم دیروز بخاطر رفتار مادرشوهر بچه دوساله را زدم شب خابم نمیبردخودمم بشدت عصبی یه دعوا الکی راه انداختم آخه مادرشوهرم خیلی میاد خونه و داد بیدادنیکنه آرامش نداشته بچم مدرسه می‌ره

عزیزم دار منو توصیف میکنی دقیقا منم شرایط مثل شماست اما مجبوریم تحمل کنیم تا انشالله بزرگتر بشن

و اینکه کار اشتباهیه جدا از همسرتون میخوابید اول همسر بعد بچه اگر هم کنار هم خوابیدید حتما شما وسط بخواب و کنار همسرتون

سوال های مرتبط

مامان رادمان مامان رادمان ۳ سالگی
خسته شدم دیگه هرروز دارم گریه میکنم از دست پسرم. همش مریض میشه همش لج میکنه کل خونرو میزاره رو سرش جیغ میزنه که ب ب بده بعد که میارم هیچی نمیخوره ازبس همش گریه میکنه مغزم سوت میکشه همشم گوشیمو میگیره و نمیده. از لحظه ای که بدنیا اومد داره عذابم میده همه دوره هاش لجباز بود یکسره گریه میکرد نه غذا خوب میخورد نه شیر. هیچکسم نگهش نمیدارع هیچ جا نمیتونم بدون پسرم برم با اینکه دوسالو نیمه باز هرجا میریم میگ یکسره بغلم کن موقع اشپزی ظرف شستن یکسره گریه میکنه بغلم کن. دیگ رد دادم میگم خدایا من چه گناهی کردم بچم انقدر لجبازو بدغذا و گریوعه. من هیچ موقع از کسی کمک نگرفتم اولین بچمه با اینکه هیچی بلد نبودم خودم تنها همه کاراشو کردم با اینکه مادرشوهرم طبقه پایین ماعه مامانمم نزدیکمونه هیچکدوم کمکم نبودن. از بس اذیت شدم تو این دوسالو نیم دارم افسردگی میگیرم انقدر از بچه میترسم که یروز تاریخ پریودیم جابجا میشه سکته میزنم. بنظرتون بزرگتر بشه خوب میشع؟
مامان عسل❤️ مامان عسل❤️ ۳ سالگی
دخترم به شددددددت شلوغ شده دیگه نا ندارم بخدا
با همه چی کار داره به همه چی دست میزنه میگی هم نکن بدتر میکنه
خیلی اذیتم میکنه چطوری کنترلش کنم نمیدونم واقعا چه رفتاری از خودم نشون بدم شبا که میخوابه تصمیم میگیرم دیگه از فردا باهاش تا کنم اروم باهاش حرف بزنم دعواش نکنم
ولی صبح که میشه یعنی تا چشمشو باز میکنه شروع میکنه به نق زدن راه میره گریه میکنه میشینه گریه میکنه اب میخواد گریه میکنه یعنی یه مصیبی سرم میاره ها
جایی میریم از دماغ و دهنم در میاره تو خونه هم میمونیم همون داستانه
یعنی خدا نکنه بخوام ۵دیقه بشینم انقدر اذیتم میکنه به غلط کردن میفتم
واقعا نمیدونم چیکار کنم
خیلی شره همه بچه ها رو اذیت میکنه
با هیچ بچه ای کنار نمیاد وسایلای خودشو به کسی نمیده میریم هم جایی باز وسایلای طرف هم برمیداره به خودش نمیده
هر چقدر هم میگم اصلا نمیفهمه
یعنی کافیه از کنارش رد بشی مثلا دستت بخوره به موهاش قیامت میشه
غذا خوردنشم که دیگه نگم
😔😔😔😔😔😔😔😔😔