مامانا خیلی دلم گرفته، چندماهه پیش شوهرم گفت اقدام کنیم برای بچه دوم، منم قبول کردم، 3ماه اقدام کردیم نشد،، دیشب بهش گفتم دیگه بیخیال بشیم یا دوباره اقدام کنیم،، نگاه کرد توچشمم گفت من اصلا حوصله ندارم تو سخت ودیر حامله میشی ادم استرس داره تاحامله بشی، ولش کن شرایط جسمی وروحی توخوب نیست.. یهو هنگ کردم ازحرفش، گفتم میشه بوی شرایط روحی وجسمی من چه مشکلی داره، گفت همش میگی کمرم سرم دلم درد میکنه، همش میگی چیز سنگین نباید بلندکنم، روحی هم که تو حوصله این ی بچه روهم نداری،، بازم ازحرفاش هنگ کردم.. اصلا نفهمیدم چیگفت. نظرتون چیه درباره این حرفاش

ولش کن چه بهتر مگه مجوری دردسر برای خودت درست میکنی

وای توروخدا اشتباه منو نکن خیلی سخته یدونه بچه با اینهمه سختی ک داره سخت نیست بچه دومم ک میاد بیچااااره میشی
هیچ کار خدا بی حکمت نیست و تو این مدت نشده ولش کن همتون دیونه میشید اصلن بچه چیه بخدا روانی شدم از دستشون

اگر تصمیمتون جدیه ی دکتر برو و بگو سنم بالاس و میخام ولی هنوز نشده ی موقع ها دارو میدن زود میشه ....بعد هم هر وقت نزدیکی دارید ب فک. اینکه تلاشمون کنیم تا بشه نکنید بهش بگو بیا موقع نزدیکی دیگه جلوگیری نکنیم حالا هر وقت قسمت باشه میشه ..... اینکه چند وقته نشده بخاطر چیای زیادیه ....بخاطر مواد غذایی های ناسالممون هس بخاطر سن هست بخاطر استرس و .....این چیزا هست خودتو ناراحت نکن شابد اون به این فکر کرده تو حالش رو نداشته باشی بعد بدتر اذیت
بشی ... فقط ببخشید نوع شعور حرف زدنش خوب نبوده بد بیانش کرده .... در کل الان خودت رو بسنج ببین تواناییش داری مثلا بدن درد کمر درد و این چیزا نداری؟ یا مثلا حوصله یه دوسال درست نخوابیدن و گریه و .... یه بجه دیگه داری اگر ها بزار وگرنه فقط خودت آسیب میبینی ........ ماها ی زمانی فک میکنیم بچه اول تنهاس .. سن داره بالا میره ‌ ... مگیم دیر شد زود بزاریم گیرمون بیاد اما فکر سلامت جسم و روح خودمون نیستیم...من ب اصرار خودم گذاشتیم بچه دوم الان از زمان بارداریم تا حالا که سه سالشه افسردگی شدید گرفتم چون فک میکردم مث بچه اولم آروم و ساکت هس در صورتی که نه ماه ویار سخت،بعد تولد از پونزده روزگی با چالش کولیک و رفلاکس پنهان شدبد روبرو شدم دو سال تموم من مُردم بخاطر رفلاکس پنهان شدیدش چون اصلا شیر نمی‌خورد همش رشدش زیر خط نمودار بود..سرزنشهای بقیه رو داشتم که چقد کوچیکه و ... ی بار از استرس و ناراحتی اعصاب حالم باشد ده روز ای سیو بستری شدم ...روماتیسم گرفتم ...خلاصه برات بگم تا الان من هنوز خودم بچمو حموم نکردم چون کمر درد شدید پادرد شدید دارم....فقط و فقط حال و شرایط روحی و جسمی خودت بسنج ولاغیر ❤️

خب ک چی واقعا من از عید جلوگیری نداشتم بعد چهار پنج ماه باردارشدم ب همسرت میگفتی شاید شرایط جسمی تو خوب نیست ک نمیگیره .
بعدم مردا زود خسته میشن گلم چندبار بگی مریضم میگن از کار افتاده
بعدم شما هنوز باردارنشدی واقعا چرا چیز سنگین نباید ورداری من تو هفته های اول بارداری اسباب کشی هم کردم

بخدا دوتا بچه داشتن خیلی سخته ومسولیتش زیاده اگه شوهر همکاری نکنه کم میاری منم از بچه دوم هنش کمر درد پا درد دارم وبه زبون میارم باید بدونه چه زحمتی داره بچه آوردن وقدر بدونن

اول مطمئن شو ببین همراهت هست وکمکت میکنه یانه اگه نباشه قید بچه دوم روبزن شوهرت از الان اینطوری میگه چه برسه بچه داربشی عزیزم خوب فکراتو بکن

عزیزم چرا عجله دارید یه مدت بدون جلوگیری باشید ان شالله میشه

شما یه شکم بارداربودی قطعا باید بدونی که تا۶ماه اقدام کردن وباردارنشدن کاملا طبیعیه

میگفتی فکر کنم وضعیت تو حادتره

خودشم شرایط نداره
حالا چه عجله ای داری
بزاریمدت بگذره

بگو شرایط روحی تو هم مناسب نیست وگرنه درک میکردی منو و اینکه شاید زیاد جلوش گفتی مردا زود خسته میشن دوست دارن زن همش ذوق داشته باشه واس رابطه