تجربه زایمان پارت ۱

سلام مامانا منم اومدم با تجربه سخت و عجیب زایمانم، هنوز باورم نمیشه همه چی به خیر و خوشی تموم شده و دختر کوچولوم تو بغلمه👼🏻
من از یکشنبه ۸ مهر به صورت بسیار نامنظم و پراکنده درد داشتم و دهانه رحمم بسیار نرم و یک فینگر باز بودم اما چون هنوز زود بود و ۳۷ هفته و یک روز بودم و خونریزی کم و رقیق داشتم و ضربان قلب جنین هم بالا بود دکترم آمپول پورلوتون و تجویز کرد و تزریق کردم
به توصیه دکتر و مامای همراهم به صورت منظم nst میدادم
یکشنبه ۱۵ مهر دردهای پراکنده داشتم رفتم ویزیت دکتر و گفت ۲ فینگر تا ۲/۵ باز شدی و احتمالا این هفته زایمانته
دوشنبه ۱۶ مهر از صبح درد و انقباض داشتم و داشت انقباضاتم منظم میشد و جنینم کمی تحرکش کم شده بود به توصیه مامام شیاف گل مغربی گذاشتم و نیم ساعت پیاده روی رفتم وقتی برگشتم انقباضاتم روی یک ربع بود به ماما خبر دادم و گفت اگر نزدیک تر شد میریم بیمارستان، حدود ساعت ۹:۳۰ انقباضاتم به ۲ دقیقه رسید و با همسرم و مادرم رفتیم بیمارستان
به ماما همراهم اطلاع دادم تا اونم بیاد بیمارستان

۴ پاسخ

۳۷ هفته که بچه کامله و زود نیست که برای زایمان

به سلامتی ادامه

الحمدالله که به سلامتی زایمان کردی قدمش مبارک براتون

خداروشکر ک بخیر گذشت عزیزم و دخترکتو سالم بغل گرفتی

سوال های مرتبط

مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
ب رسم گهواره منم بیام از تجربه زایمانم بگم
#1
خبببب من یک هفته و نیم قبلش رفتم پیش دکترم یک سانت بودم و اصلا دهانه رحمم نرم نبود و سر بچه توی لگن نبود گفت پاشو برو رابطه زیاد داشته باش و ورزش کن و دوش آب گرم بگیر
خلاصه رفتم و هرچی گفته بود عمل کردم به اضافه پیاده روی ، یک هفته بود که پیاده روی و بقیه کارهایی ک مؤثره شروع کرده بودم
از روز سه شنبه ۳ مهر ترشحات سفت و ژله ای و کشدار داشتم این ترشحات دو روز ادامه داشت تا پنجشنبه ۵ مهر دیگه کامل قطع شد ولی ترشحات آبکی و سفید زیاد داشتم دیگه این ترشحات تا جمعه ادامه دار بود این وسط رابطه و دوش آب گرم و ورزش هم داشتم ، علاوه بر ترشحات از پنجشنبه شب تقریبا ی درد و انقباض نامنظم اومده بود سراغم ولی جوری نبود ک برم بیمارستان، جمعه ۶ مهر شد و درد ها ادامه داشت ولی شدتش ی خورده بیشتر شده بود به شوهرم‌گفتم بریم بیمارستان ببینم‌چند سانتم ، ناهار خوردیم و ساعت ۱ و نیم اینا رفتیم بیمارستان بخش تریاژ مامایی و به ماما از ترشحات و دردام گفتم
گفت برو بخواب معاینه ات کنم ،معاینه کرد گفت ۲ سانت تقریبا ۳ سانت هستی ،ان اس تی رفت ازم چنتا درد رو ثبت کرد ولی خب چون دخملی زیاد تکون میخورد نمیتونست خوب ان اس تی بگیره
زنگ زد به دکتر کشیک دکتر گفت خودم میام بالاسرش اومد معاینه ام کرد فشارمم گرفت بالا بود
گفت بستری کن دو سانت خوبیه و فشارش هم بالاست
خلاصه تا کارای بستری رو شوهرم انجام داد و رفتیم بالا و از شوهرم و بچه هام خداحافظی کردم و رفتم توی اتاق توی زایشگاه و لباس عوض کردم ساعت شد ۳ و نیم عصر ،مامای زایشگاه اومد معاینه کرد ۳ سانت خوب بودم
دیگه همینجوری من دراز کشیده بودم رو تخت تا دهانه رحمم باز شه ،امپول هم زدن برا باز شدن دهانه رحمم
مامان کوروش🦖 مامان کوروش🦖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی و سزارین
پارت یک
سلام مامانا تجربه زایمانمو مینویسم براتون انشالله همتون راحت ترین زایمان رو داشته باشین
پسر من ۳۲ هفته بریچ بود تا ۳۶هفته شد سفالیک
من ورزش پیاده روی رو از ۳۳ هفته شروع کردم روزی نیم ساعت
از ۳۶ هفته شد روزی ۴۵ دقیقه الی یک ساعت و ورزش هامو شروع کردم به صورت کامل از ۳۷ هفته شبی دوتا کپسول گل مغربی شیاف میذاشتم و روزی یک فنجون گل گاو زبون میخوردم و رابطه بدون جلوگیری و دوش آبگرم و…
شنبه ۱۲ آبان ۳۹ هفته و ۱ روز بودم رفتم پیش مامای خصوصیم تا معاینم کنه هفته ی قبلش به حد یک فینگر باز بودم معاینه کرد شده بودم یک سانت و نیم،بعد اون همه تلاش…
معاینه تحریکیم کرد گفت سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن وگرنه تا الان زایمان کرده بودی،یه ان اس تی دادم همه چی خوب‌ بود و بعدش نقاط فشاری رو برام انجام داد،بعدش من حدود نیم ساعت دیگه پیاده روی کردمو اومدم خونه.
رسیدم خونه ازم ترشحات خونی میومد و یه انقباض های خیلی محوی داشتم،چیزی که اصلا قبل معاینه تحریکی نداشتم.دوش آبگرم گرفتمو اومدم بیرون طبق گفته ی مامام کیسه ابگرم گذاشتم زیر دلم و یکم شروع کردم به ورزش و راه رفتن تو خونه باز..انقباضام کم کم شروع شد فاصلشون کم و کمتر شد و مدتشون طولانی تر
مامان حسین مامان حسین ۵ ماهگی
سلام مامانا🥰
من ۵ خرداد زایمان طبیعی داشتم. اومدم از تجربه بگم براتون☺️
براساس قاعدگی ۲۹ اردیبهشت تاریخ زایمانم بود. ک به بیمارستان مراجعه کردم و بعد از معاینه و نوار قلب جنین گفتن بستری هست اما با رضایت خودم و همسرم بستری نشدم. چون میدونستم اگر بمونم اذیتم میکنن. چون گفتن ۳۹ هفته و ۴ روز هستم و هنوز وقت داشتم.
دو روز بعد مراجعه کروم و با اینکه پیاده روی و ورزش داشتم باز هم دهانه رحمم بیشتر نشده بود حدود ۱ونیم بود. بازم بستری نشدم. دو روز بعد هم مراجعه کردم و باز هم هیچ تغییری نکرده بودم و بازم بستری نشدم🙂
دیگه شنبه ۵ خرداد بدون هیچ درد و هیچ تغییری در دهانه رحم بستری شدم ساعت ۱۲ ظهر.
بعد بهم سرم زدن و یک قرص دادن گذاشتم زیر زبونم. ساعت های ۳ عصر به بعد دردام شروع شد و اوجش ساعت ۴ بود که معاینه شدم و گفتن ۴سانت دهانه رحمم باز شد و با ماما همرام تماس گرفتن. بعد از نیم ساعت ماماهمرام اومدن.
ماما همراهم از قبل گفته بودن که با خودم آب هویچ و آب سیب به و خرما و کاچی خیلی رقیق بیارم بیمارستان. ماما همراه ک اومد بهم آب هويج دادو خرما .‌دردام شدید بود. دیگه ماما همراهم گفت برو توو حموم زیر دوش. خودشم از پشت روو کمرم آب می‌ریخت و منم لگنم رو به راست و چپ تکون میدادم هر وقت هم که دردم شدید میشد می‌نشستم و بالا پایین میشدم. خداروشکر ساعت ۱۷ و ۴۵ دقیقه زایمان کردم. وقتی درد شدید داشتم هم تنفس عمیق خیلی کمکم کرد.
مامان ابوالفض مامان ابوالفض ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
سلام .تجربه زایمان طبیعی که ۲ روز پیش بود
صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان بدون درد توی ۳۷ هفته بهم ختمب ارداری دادن چون کلستاز داشتم
از ۶ که معاینه شدم ۳ سانت بودم و هیچ دردی نداشتم
تا ۹ صبح بهم آمپول فشار وصل بود .ساعت ۹ معاینه تحریکی شدم ک واقعا درد داشت و در همون حین معاینه ماما وحشی کیسه آبمو زد ترکوند با سوزن 😑 یهو خونریزی کردم و آب ازم خارج شد . از ساعت ۹ تا ۲ ظهر دردای عجیب و وحشتناک داشتم ک دهانه رحمم شده بود ۱۰ سانت ک فول فول بودم .بازم به لطف ماما از ساعت ۲ تا ۵ عصر با دهانه رحم ۱۰ سانت درد میکشیدم و میگفتن زور بزن سرش دیده نمیشه
دیگ حوالی ساعت ۵ و نیم عصر بردنم تخت زایمان و بعد ۱۰ دقیقه پسر کوچولوم گذاشتن تو بغلم
زایمان وحشتناکی داشتم و اصلا دلم نمیخاد دیگه یادش بیفتم
بازم خداروشکر خداروشکر که نی نیمون سالمه و این کابوس زایمانم تموم شد . راسی بخیه هم داخلی فراوان و حارجی حدود ۷ تا خوردم که اونام درد عجیبی دارن و بعضی وقتا داخلیا میسوزه . نصیحت من ب شما فقد و فقد اینه ک یبوستی نشین .من یبوست دارم اصلا نمیتونم برم دسشویی و واقعا سخته واقعا سخت .
مامان MAHVA👼🏻👧🏻 مامان MAHVA👼🏻👧🏻 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت ۳

حدود ساعت ۴:۳۰ شدت دردهام بیشتر شده بود مامای همراهم با ماساژ شروع کرد و بعد از معاینه گفت حدود ۴ فینگر باز شدی و میتونیم برات اپیدورال کنیم
اما چون تحمل دردم بسیار زیاده ترجیح دادم دیرتر دارو رو بگیرم و با دردها پیش برم
بعد از ماساژ دوباره دستگاه nst بهم وصل شد ضربان قلب جنین منظم شده بود و برای ادامه مشکلی نبود
ساعت ۶ صبح شده بود و دردها داشت به اوج خودش می رسید به مامای همراهم گفتم اگر بشه الان میخوام اپیدورال بگیرم که دیدم به بهانه های مختلف کار رو عقب میندازه و مدام با تلفن درحال صحبته و پیامک ارسال میکنه
دستگاه nst رو هم ازم قطع نمیکردن و من چون دیدی به دستگاه نداشتم نمیدونستم اوضاع به چه صورته فقط متوجه شرایط غیرعادی شده بودم
دکتر شیفت، مامای همراه، مامای ارشد مقیم بیمارستان و چند نفر از کادر بیهوشی و اتاق عمل مرتب چکم میکردن و من اصلا نمیدونستم داره چه اتفاقی میفته
مامای همراهم فقط میگفت همه چی خوبه و نباید استرس داشته باشم این افراد برای اپیدورال دارن هماهنگی و انجام میدن
اما من میدونستم که اتفاقی افتاده اما از هر کس سوال میکردم کسی چیزی نمی گفت و به مامای همراهم ارجاع میداد
دردهام بسیار زیاد و دیگه از تحملم خارج شده بود
مامان ابوالفضل😍 مامان ابوالفضل😍 ۴ ماهگی
خب مامانا من اومدم با تجربه زایمانم😁
اینو بگم که من 39 هفته و یک روز زایمان کردم یا همون 40 هفته
من هفته پیش رفتم مطب دکترم برای معاینه گفت دهانه رحمت.کاملا بستس و پیاده روی رابطه ورزش و اینا انجام بدم که دهانه رحمم باز بشه گفت 5 روز دیگه برگرد بیمارستان خودم اونجام ک معاینت کنم
خلاصه 5 روز بعدش من رفتم بیمارستان یعنی دوشنبه صبح
دیگه وارد 40 هفته شده بودم همون روز دکتر معاینم کرد گفت معاینت میکنم و کمکت میکنم تا شب زایمان کنی ساعت 11:30 صبح بود معاینه شدم یکم همونجا لکه بینی داشتم و تموم گفت اا ساعا 1 پیاده روی کن برو بخش زنان اونجا ببینمت بازم ک بستری بشی
منم رفتم خومه تو خونه یکم پیاده روی کردم ناهار خوردمو ساعت 3 راهی بیمارستان شدم😂
دکترم نبود ولی ماما ها بودن معاینم کردن گفتن چیز شیرین بخورم و راه برم ک نوار قلب بگیرن از بچه من از ساعت 3:30 تا 4:30 پیاده روی داشتم پله زیاد بالا پایین رفتم دیگه رفتم داخل معاینم کرد ماما نوار قلب گرفت و گفت نوارت نشون نمیده برو ی چیز شرین بخور نیم ساعت راه برو برگرد
رفتم ی دلستر و ابمیوه خوردم نیم ساعت راه رفتم و در نهایت ساعا 5:30 رفتم ک نوار بگیرن
ی مامای دیگه باز اومد معاینم کرد نوارمم خوب بود ولی گفت دهانه رحمت یک سانت بازه برو خونه
منم دردام شروع شده بود میگرفت ول میکرد از ساعت 5 من درد داشتم اول هر نیم ساعت بود بعد شد یک ربع بعد ده دقیقه و بعدم 5 دقیقه