سوال های مرتبط

مامان mahlin مامان mahlin روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی😭 پارت اول
سلام من اومدم تجربه زایمان و بزارم
من یکشنبه حدود ساعت ۱۵درد زیر شکم وکمر گرفتم ک نتونستم راست بشم ..ومجبور شدم برگشتم خونه گفتم ممکنه تا شب دردات بیشتر شه و یا هم صبح اومدم خونه کلی ورزش کردم توی تشت آب نشستم تشت آب گرم رابطه اسکات زدم و کلی ورزش‌های لگنی دیگه انجام دادم و ساعت ۲ شب من باز دردام شدید شد و رفتم بیمارستان که معاینه شدم و گفتم ۲ سانت و نیم باز شدی بمون تا ساعت ۶ باز معاینه ما نشی معاینه شدم ساعت ۶ و گفتم ۲ سانت و نیم هستی ولی خونریزی داری که مجبور به بستری کردن بستری که شدم ساعت ۷ اومدن برام آمپول فشار زدن با زدن آمپول فشار برام که هر یک ساعت بیشتر می‌شد با زدن آمپول فشار از درد خود آدم بیشتر و اینکه هی داد می‌زدم تو رو خدا تحمل ندارم یعنی روزی سختی بود اونقدر گریه کردم هیچی نمی‌تونستم بخورم می‌گفتن خرما بخور فشارت افتاده قندت افتاده شربت بخور نمی‌تونستم بخورم ولی به زور چند تا دونه خرما اونم بهم داد همراه با کمی شربت منو پیاده کردن دستگاه انستی هم که بهم وصل بود و اصلاً رش نمی‌آوردن کمی که اومدم از تخت اومدم پایین گفتم ورزش کن ولی دردام به حدی زیاد بود که اصلاً نمی‌تونستم ورزش کنم جوری بود که داشتم احساس فشار زیاد و بیش از حد داشتم فقط کیسه آب گرم حتماً حتماً همراه خودتون داشته باشین کیسه آب گرمو که می‌ذاشتم پشتم و مادرم کمرمو ماساژ می‌داد کمی از دردام آروم می‌شد حتماً حتماً این روش انجام بدین ولی باز غیر قابل تحمل بود دردا من جیغ داد می‌کردم یعنی به قدری دردم زیاد بود غلط کردن افتاده بودم خلاصه اینو بهتون بگم هر نیم ساعت یک و نیم تا دو سانت باز می‌شدم ی
مامان دلوین 🐣 مامان دلوین 🐣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی قسمت دوم

توی اتاق سه تا تخت بودـ من اولین بیمار بودم. معاینه دو سانت بودم. قرص زیرزبونی برای چهارساعت اول دادند. من تا قبل بستری هیچ انقباضی نداشتم و اصلا نمی دونستم انقباض چیه اما وقتی قرص رو دادند و درد به کمرم پیچید فهمیدم اون انقباض که میگن اصلا شوخی نیست. یهدخانم دیگه هم بستری شد با دو سانت که یک ساعت بعد دردش شروع شد و زایید بچه دوم یا سومش بود ولی من بچه اولم بود 😥 تا چهار صبح قابل تحمل بود. ساعت چهار قرص دوم رو دادند که فشارهام شدیدتر شد و کم کم حوالی ساعت ۹ دردام شدید شد طوری که می پیچیدم به خودم و حتی داد می زدم. توی همین فاصله سه تا سزارین اوردند و بردند. ساعت ۹:معاینه ام کردند نزدیک پنج سانت بودم. به حدی درد داشتمکه جونم دراومد. اونجا کار جدی شد. اول دکتر بیهوشی امد رو به دیوار نشستم تا روی کمرم تزریق انجام شد برای بار اول اپیدورال. بعد کمی دردم اروم شد البته فقط درد کمر. مامای همراهمم اومد هر وقت دردام شدید می شد ماساژم می داد. بعد از اپیدورال ورزش هایی که مامای همراه میگفت رو انجام می دادم. کیسه آبمم قبلش پاره شد و یه حجم زیادی از آب گرم از بدنم خارج شد. حین ورزش ها خونریزیداشتم. انکار هیچ کس رو نمی دیدم تمام بدنم درد بود و فشار... ورزشها رو که انجام می دادم همراه انقباضات بود ولی من مدام نفس گیری می کردم. تا شد هشت سانت و مامای مسيول و مامای همراه رفتند سراغ اموزش فشار من برای بیرون امدن سر بچه....
مامان هانا مامان هانا ۱ ماهگی
❌تجربه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران ❌پارت دوم
تا ساعت ۸ شب صبر کردم و با تنفس رد میکردم با دکتر چک کردم گفتن برو بیمارستان معاینه شی ساعت ۹ رسیدیم زایشگاه ،انقباضات و قلب رو چک کردن و با معاینه گفتن ۴ سانت هستی و ساعت ۱۰ بستری کردن .
تو اتاق راه میرفتم و تنفس داشتم بازم قابل تحمل بود تا جایی که با معاینه کیسه ابم پاره شد دردم بیشتر شد رو تخت سختم بود ازشون خواستم بیام پایین ورزش کنم ولی سرم وصل کردن و همونجوری نفس میکشیدم از همسرم خواستم دستمو بگیره و باهام دم و بازدم بشماره حواسم پرت شه.
شمارش به این صورت بود یه دم یه بازدم یه دم دو تا بازدم و تا هفت شماره ادامه همین کارو برعکسش هم انجام میدادم واقعا بهم کمک کرد.
تو طول بارداری کلاس غیر حضوری سحر امینی نژاد و یوگا بارداری صالی رو داشتم و ماما همراه رو تو خود بیمارستان گرفتم که از ساعت ۱ شب باهام ورزش و وان رو شروع کرد با هر درد نفس عمیق میکشیدم و بعضی وقتا ناله طولانی میکردم…
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب دوستان اومدم براتون تعریف کنم
من چون بچم خونرسانیش کم شده بود .شنبه اول دی بستری شدم ساعت ۱۱ظهر .دیگه اومدن برام سرم فشار وصل کردن. خیلی درد کمی داشتم دیگه سرم رو قطع کردن دو ساعت بهم استراحت دادن تا ساعت ۵ونیم .دکترم اومد معاینه کرد گفت باید شیاف بزاریم برات تا دردم شروع بشه. دیگه اومدن شیاف گذاشتن از ساعت ۷شب بود دردام شروع شد میگرفت درد و ول میداد. ۵دقیقه ای یک بار بود معاینمم که میکردن ۱.۵بودم همش . تا اینکه داشتم قدم میزدم ساعت ۸و۲۰دقیقه بود یهویی یه چیزی گف تق😐کیسه ابم پاره شد واااای خدا تازه از اون موقع بود که دردام زیاد شد .یعنی اون زمانی که دردم‌ میگرفت خیلیییی دردناک بود. چند دقیقه ای که درد ول میکرد فکر میکردم خوب شدم که یهو دوباره درد میومد. خلاصه اینکه خیلییی درد کشیدم تا ساعت ۱۱شب شده بودم سه سانت. نا امید بودم کلا .جیغ میزدم .گریه میکردم . میگفتم منو بفرستین سزارین غلط کردم.😑بس که درد داشتم و معاینه کردناشون دردناک بود . اپیدورال هم از ۴سانت میزدن. ولی من بس بی قراری کردم زنگ زدن به دکترم .دکترم گفت براش اپیدورال بزنین با همون سه سانت. دیگه من انقد اذیت بووودم هی میپرسیدم کی میرسه دکتر بیهوشیییی به سختی تحمل کردم . البته یک ساعت شد تا دکتر اومد و من تو این یک ساعت شدم ۴سانت .بلاخره دکتر اومد ساعت ۱۲و۲۰دقیقه بود. سوزن اپیدورال رو وصل کرد تو کمرم .یه سوزش کمی داشت موقع وصل کردنش بعدشم دیگه عادی بود. خلاصه سوزن رو که زد و بی دردی رو تزریق کرد. وااای عالییییی بود یهویییییی همه دردام تموم شدن باورم نمیشد خیلی خوب بود برای من که آستانه تحمل دردم پایین بود.
بقیشو تاپیک بعد میگم
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان جانان مامان جانان روزهای ابتدایی تولد
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد