۲۰ پاسخ

وهمانا بهشت زیر پای مادران است ...
تبریک میگم‌گلممم خداروشکر به سلامتی زایمان کردی تموم شددیگه فرداهم ان شاالله باگل پسرت برمیگردین خونه‌تون الهی شکرت
.
خعلی زن ها مظلومیم قدرخودمون خودمان بایدبدانیم

بسلامتی عزیزدلم 🥹🥹😍😍
منم دیگه چشم ب هم بزنم روز زایمان رسیده خیلی استرس دارم ولی ب این فک میکنم ک دخملمو بزارن تو بغلم آرومم میکنه مطمئنم لحظه خیلی شیرینی هستش ♥️♥️
آبمیوه زیاد بخور ایشالله شیرت بیاد
هیچی قشنگ تر از این نیس ک خودت شیر بدی بهش

اخیییی عزیزدلم مبارکت باشه
قدمش خیر باشه برات 😍💓
این چند روز برات یکم سخته تا جفتتون مرخص بشید برید خونه

مبااارک باشه عزیزم.قدمش خیر باشه.نگران نباش ان شاءالله دوتاتون بسلامتی مرخص میشین

مبارکه عزیزم


با سرنگ سرش رو ببر
برعکسش کن
نوک سینه ات بذار و بکش

تو گوگل سرچ بزن هست


برای بچه ی منم دعاکن

چشمت روشن عزیزم،نگران نباش انشالله صحیح و سالم بغل میگیریش

کدوم بیمارستان زایمان کردی گلم هزینه چقد شد

مبارکه عزیزم ایشالله جفتتون سلامت باشید و زود برید خونه.سینه تو با اب گرم ماساژ بده از بالا ب پایین

عزیزممم .‌ نبارک باشه قدم های کوچولوش
انشالله هردوتاتون بسلامت برکردین خونه . اولش همینجوریه بچه باید میک بزنه که شیر جاری بشه تو سینه هات
شیر خشک بردی با خودت ؟؟ ممکنه لازم بشه

مبارک باشه گلم .ایشالله امروز هم بسلامتی مرخص میشی با هم میرین خونه 🧿😍💋💋

الان درد نداری؟سردرد کمردرد؟من خیلی میترسم

خداروشکر مبارکتون باشه گلم ان شاالله که بخوشی و سلامتی هردوتاتون مرخص بشین برین خونه

به سلامتی گلم
ان شاءالله زود سرپا میشی و یه عالمه شیر خوشمزه به پسرت میدی
نذر شیر برای حضرت علی اصغر کن زودی حاجت روا میشی

شیر دوش برقی خیلی خوبه
من یک شب ICU بودم و یک شب بخش زنان
فقط با شیردوش برقی بیمارستان تونستم آغوز بدم به بچه
وگرنه یک سر سوزن شیر ندارم
تو حمام خیلی ماساژ دادم
مدام لیوان آبمیوه و چایی و دلستر دستمه
آن شالله که شیر بیاد و بچه جون هم تلاش کنه

بسلامتی قدمش خیر باشه ، خب شیر نداشتی به بچه چی دادین خورد؟

انشالله ک خوبه وتاصبح پیشته

عزیزممم مبارکه بسلامتی ایشالا قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون
این شبام میگذره تحمل کن و قوی باش
سینه اتو ماساژ بده یا با شیر دوش برقی بیمارستان بگو شیرتو بکشن
دوستم میگف همسرش میک زده محکم شیرش اومده اگه نیومد ب همسرت بگو کمک کنه❤️

بسلامتی انشالله عزیزم به امید خدا فردا باهم میرید خونه پاقدمش مبارک باشه گلم ❤️🌹

ب سلامتی عزیزم منم امشب درددارم وطبیعی دعاکن تافرداب دنیابیاد

غلط املاییمو ببخشید ی دستی تایپ میکنم

سوال های مرتبط

مامان نیلا🩷 مامان نیلا🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین اختیاری
من ۸ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ ظهر منو بردن اتاق عمل. اول پرستار اومد بهم سرم وصل کرد و بهم توضیح میداد ک الان میخان چکار کنن بعد گفتن ک میخان سوند بزنن من خیلی میترسیدم ک گفتن اصلا متوجه نمیشی و باهام شوخی میکردن و بعد چند دقیقه ی ذره سوزش احساس کردم و اصلا درد نداشت اصلا نگران سوند نباشین بعد دکتر بیحسی اومد دو سه تا پرستار دستام و گردنمو گرفتن و دکتر بیحسی برام آمپول زد دردش نمیگم کم بود ولی اصلا غیر قابل تحمل نبود. بعد عملو شروع کردن و پنج دقیقه و بچه رو نشونم دادن و بهم ارامش بخش زدن منو از اتاق عمل با بچه بردن ریکاوری. یک ساعت داخل ریکاوری بودیم اونجا من لرز کردم ک پتو بهم دادن و بچه رو رو سینم گذاشتن بهش شیر دادم بعدش مارو بردن بخش. من پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم شیاف داخل بیمارستان استفادم نشد. ساعت ۱۲ شب اومدن گفتن اماده باش چنتا چایی عسل بخور ک باید راه بری . اول سوندم رو برداشتن ک من دردی حس نکردم بعد منو بلند کردن ک من چند بار پمپ درد رو فشار دادم از قبلش ک دردش زیاد نباشه بخاطر همین موقع راه رفتنم درد نداشتم. بعد رفتن سرویس رو تخت دراز کشیدم و تا صب دو دفه دیگ راه رفتم و خودم سرویس رفتم صبح برام صبحانه ی دونه بیسکوئت اوردن و گفتن شکمت اگ کار کرد بهمون بگو ک شکم من تا ظهر کار نکرد و من چون خیلی خسته شده بودم وقتی دکتر اومد گفتم شکمم کار کرده و گف پس مرخصی. ساعت دو و نیم ظهر مرخص شدم.
پمپ درد خیلی خوب بود.
دردای من تو خونه تا ب الان که ۳ روز گذشته با شیاف قابل تحمله.
مامان حنا مامان حنا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان ۴
دیگه کم کم حس پاهام داشت برمیگشت ولی لرزکرده بودم اومدن پتو انداختن رومن خانم ها دیگه که زایمان کرده بودن کنارم بودن بچهاشونم کنارشون بود جز من از پرستارا پرسیدم بچه من کجاست گفتن بردن بخش نوزادان گفتم مشکلی داره گفتن نه تو بری بخش اونم میاریم دیگه ساعت ۲:۴۵من اومدن ببرن بخش دیگه دخترمم آوردن راستی پمپ درد هم برام گذاشتن
یک ساعت اولی که آوردن تو بخش دردی حس نمی‌کردم بعدش اومدن شکمم فشار دادن وااااااای که چقدر درد داشت مردم از درد گریه شدم ولی اصلا نمی‌تونستم تکون بخورم نینی هم آوردن که سیر بهش بدم ولی من دریغ از یک قطره شیر نداشتم هرچی پرستارا و اطرافیان تلاش کردن تا ۸شب هیچی نیومد ۸دکتر نوزادان اومد گفت برید شیر خشک نان یا اپتامیل بگیرید بدید بچه بخوره
خودمم دیگه از همون گفتن کم کم شروع کنم به مایعات خوردن اول هم یا انرژی زا بخورم یا اسپرسو
درد هام خیلی زیاد بود با وجود پمپ درد بهم هم گفتن خودشون پمپ جوری تنظیم کردن که کم کم وارد بدنم میشه و کلیدش نزنم که تا فردا برام بمونه منم قبول کردم ساعت۱۲شب هم اومدن سوند کشیدن که خیلی درد داشت یادم میاد مو به تنم نمی‌مونه بعدشم گفتن کم کم باید بشینی و بعدش بیایی از تخت پایین دیگه پرستارو شوهرم و مامانم بودن با کمک سه تاشون به هزار بدبختی و گریه و درد زیاااااااد اومد پایین ‌ولی خیییلی درد داشت که میگفتم دیگه غلط بکنم بخوام زایمان کنم چند قدمی راه رفتم برگشتم رو تخت خوابیدم ولی چون مایعات می‌خوردم و سرم بهم وصل بود دستشوییم می‌گرفت راهی هم نداشتم باید دوباره اون درد زیاااااااد تحمل میکردم و از تخت میومدم پایین