دیروز عصر خوابیده بودم با بهار کوچولو و آبجی بزرگه این نامه رو برای آبجی کوچیکه نوشته.
نامه شو چسبوندم به دفتر بهار.اما مجدد یه نامه دیگه نوشته
یه جای کار میلنگه؛احساس ترس و توی نامه دارم میبینم.گذاشتم اینجا تا شما ببینید و بگید آیا درسته یا فقط یه نامه محبت آمیزه.
توی قسمت آخر نامه نوشته:
((اگه وقتی ۹ساله شدی اگه ترسیدی توی اتاق به من بگو تا بیای پیش من بخوابی))
این دومین نامه ای بود که نوشت(نامه پایینی)
به نظرتون درست حدس زدم؟از تاریکی ترسیده؟آخه توی اتاقش چراغ خواب داره ؟و اینکه اتاق خوابش دقیقا درش روبه روی پذیرایی هست و کلا ما بهش دید داریم(چون ما توی پذیرایی میخوابیم)
به نظرتون خودم باهاش صحبت کنم یا لازمه پیش روانشناسی ببرم

به نظر من ابجیش زیاد دوس داره میخواد بگه همه جوره پشتتم بازم باهاش ص کن ازش بپرس از چه چیزایی زیاد می‌ترسی اگه اسم تاریکی رو آورد چند شب پیشش بخواب و باهاش ص کن تاریکی ترس نداره

بنظر من که حتما از مشاور کمک بگیر چون ماها اطلاعات کافی نداریم

خب برداشت من اینه که همتو مادرانه ومهربانه از بزرگ شدنشون بگو اینکه وقتی شما دوتا بزرگ میشین تو مراقب آبجی کوچیکه ات هستی و آبجی کوچیکه هم تورو دوست داره و بهت احترام میزاره تو وقتی ازدواج کنی آبجی کوچیکه میادو مراقب بچه های تو میشه همینطور تو الان مراقب اونی....
میدونی چی میخوام بگم دختر بزرگت ازهمین الان حس بزرگ تر بودن رو میکنه حس مسئولیت مراقبت از آبجیشو بهش یطوری بفهمون اگه تو مراقب آبجیت هستی اونم یه جایی به کمک تو میاد...
بعدم حواست به رفتارات جلوشون باشه ..به هردو توجه کن نه بیشتر نه کمتر فقط دختر بزرگت رو همراه خودت ببین ازش تو مراقبت از آبجیش کمک بگیر
ترس از اتاق رو هم میشه گفت یه حس تنهایی تو اتاق داره
یا اینکه باخودش میگه آبجیم کوچولویه ممکنه بترسه بهتره مراقبش باشم
بازم اینجا حواست باشه شبا که میخواد بخوابه برو تواتاقش کنارش باش تا خواب بره البته همه اش اینکارو نکنی تا بهت وابسته شه وعادت کنه نه بعضی وقتا که میبینی یه ذره دلهره داره

ماشالله بهش دخترت چند سالشه؟خیلی قشنگ نوشته کاش منم خواهر داشتم داشتم🥲 به نظر من توی نامش تمام حس خوب یه خواهر به خواهرشه حتما نگهشون دار 😍😍😍😍

بده یه نقاشی بکشه و ببرش پیش مشاوره، ببین دهن رو توی نقاشی چه جوری میکشه اگر نکشید یا بسته کشید یعنی حرفایی داره ک نمیتونه بگه
احساس ترس داره
احساس ترک شدن ، ترکش کردی؟ یا گفتی ترکت میکنم؟ ببین میگه یادگاری مامان تویی.
اینکه میگه چیزی تو فکرته بیا به من بگو
معلومه یه چیزایی داره اذیتش میکنه ولی نمیتونه بگه
حتما حتما ببرش پیش مشاوری که از روی نقاشی بلد باشه درون رو متوجه بشه

به نظرم خودت باهاش صحبت کن روانشناسا خیلی گنده ش میکنن .بگو مامان از تاریکی مگه می‌ترسی میخوای لامپ اتاقتون بزارم روشن ببین چی میگه .اگه گفت اره یه مدت پیشش بخواب داخل اتاق لامپ هم خاموش کن باهاش صحبت کن که داخل تاریکی هیچی نیست شبم مثل روزه فقط ما چراغا رو خاموش میکنیم واسه خاطر اینه که راحت بخوابیم چشمامون اذیت نشه ..‌‌

خب این یه چیزی مثل نقاشی بچه ها.دیدین میگن نقاشی بکشن بعد یه روانشناس کودک میگه چه حسی در اون بچه ها هست .منم احساس شما رو دارم وفک کنم با یه روانشناس کودک حرف بزنین بهتره

تخصص روانشناسی ندارم عزیزم
ولی من اگ بجات بودم حتما این نامه هارو واسه دخترم یادگاری قاب میگرفنم