۱۲ پاسخ

یک دل سیر گریه میکنم بعد دوباره شروع زندگی

متاسفانه چاره ای نداریم و فقط بخاطر بچمون و پدر مادرمون مجبوریم ادامه بدیم

یه برگه برمیدارم
مشکلاتم رو مینویسم و از اهل ش کمک میگیرم
معمولا مشاور ها خیلی کمک کننده هستن

گریه میکنم ، قرآن میخونم ، با خدا حرف میزنم گاهی بهش غر میزنم که حق من این نبود و هرچی دلم میخواد بهش میگم
اما بعدش که حالمم خوب شد معذرت خواهی میکنم ازش و باز به جاش بخاطر حیلی از نعمت هایی که بهم داده شکر میکنمش

منم میخام این ماه برم ای یو ای .شوهرم امپول میزنه برا تحرک کمش.

بخاطر خانوادم دوباره از نو شروع میکنم

به بچم فکر میکنم

هیچی میشینم گریه میکنم به عالم و آدم بد و بیراه میگم
بعدشم سعی میکنم به داشته هام فک کنم و خودمو با بدتر از خودم مقایسه کنم

گریه میکنم خودمو پاره میکنم زمین و زمانو خودمو نفرین میکنم پامیشم میرم ی دوش اب سرد میگیرم دوباره ب زندگی برمیگردم

زیادآیت الکرسی بخون اینجورموقع ها

فقط بخاطر مامانم دارم تحمل میکنم

عزیزم خوبی چخبر ای یو ای کردی؟

سوال های مرتبط

زهرام زهرام قصد بارداری