۱۹ پاسخ

سلام عزیزم به سلامتی
به فال نیک بگیر
هدیه خدا است حتما خدا درونت یه چیز دیده که داده شکر کن

مبارکه عزیزجان..آره نگهش میداشتم ..با اینکه مادر شدن سختت ترین کار دنیاس 🥰🥰

بنظرمن حتي به سقط فكرم نكن چون خيلي سختتراز زايمانه تمام جونت ميره و از طرفيم اين بچه هاي ناخواسته هديه ي خداهستن و بچه هاي خيلي خوب و موفق ميشن

میفهممت راه سختیه من نگه داشتم با اینکه کم خونی شدید دارم افسردگی م هنوز خوب نشده ولی هدیه خدا قبول کردم

من که خودم نمیتونم تصورشم بکنم چون واقعا سخته ولی خودت ببین اگه کمک داری میتونی ازپسش بربیای خب خیلیم خوبه باهم بزرگ میشن واینکه الان نخوای بیاری بلاخره چن ساله دیگه باید دومی رو بیاری دوباره از اول شروع کنی بازم خودت تصمیم بگیر

من پسرم پارسال خرداد به دنیا اومد.شش ماهش که بود دخترم رو باردار شدم.الان دخترم سه ماهشه.فاصلشون خیلی کم بود.داغون شدم داغون.اگه مادرشوهرم نبود معلوم نبود چی میشه.

اگه شرایط مالیت خوبه بیار چون هزینه دوتا بچه خیلی سنگینه من پسرم ۱۸ ماهشه دخترم ۶ ماه هرماه نزدیک ۶ تومن خرج اینا هس بجز لباس و دکتر فقط مای بی بی و شیر خشک وسایل بهداشتی

من خیلی دوست دارم وقتی میبینم ذوق میکنم ولی برای خودم نه حقیقتش چون نه دیگه تن و جسمم می‌کشه نه اعصابم
سر همین پسرمم خیلی گریه و زاری کردم تا حالا به این سن رسید یعنی دیوونه کامل بودم ولی دوست دارم خواهر یا برادر داشته باشه اما میبینم نمیتونم
شمام ببین میتونی
تصور کن الان بچه دنیا اومده آیا میتونی از پسش بر بیای یانه
آینده خوبه ها چون باهم بزرگ میشن و راحت تره ولی الان یکم سخته

خدا خودش اونو داده خودش هم کمکت میکنه پس نگهش دار نندازش گناه داره بعدا عذاب وجدان میگیریا

انشالله که خیره. هرچند واقعا سخته ولی به نظرم نگهش دارید خدا کمک میکنه. قدمش مبارک باشه.

میدونم خیلی سختته درحدی احساس میکنی غیر ممکنه از پسش بر بیای ولی من اگ جات بودم نگه میداشتم چون اون بچه هم جون داره و دیگه انسان محسوب میشه از نظر من سقط کار خیلی اشتباهه درحد گناه بخاطر همین براحتی چنین تصمیمی نمیگرم

حالا کاریه که شده واقعا سخته ولی چومیشه کرد کمک دست داری

من جای شمانیستم ولی من بودم مینداختم چون امادگیشوندارم از توتوانشو داری هم ازنظرمالی وهم روحی وجسمی بیار من هیچکدوم ندارم

منم این شرایط رو داشتم تا دوهفته پیش ولی انداختم
نظرو تصمیم هرکس متفاوته
از نظرمن گناه زمانی هست ک هم ب خودت داری ظلم میکنی هم ب این بچه ها چون خودم پسرم اینقدر شلوغه عصابم نمیکشه شرایط مالی هم ک بحثش جداست

هرچی خدا داده بگو شکر من دیدم به یه نا امیدی خدا جواب داد نا امید کرد ایشالله از پسش بر میای

من تا ۸ ماهگی پسرم دیوونه شدم و هیچ کدوم تز اطرافیام بهم کمک نکرد حتا واسه یه توالت رفتن ساده چه برسه که بیان واسم غذا درست کنن و باهام هم صحبت بشن ،تازه مادرشوهر تا ۳۰ روز وبال گردنم شد و زانوش رو عمل کرد و من ازش مراقبت کردم تو این مدت ،شعور و درکی از اطرافیانم ندیدم تو این مدت

بچه دوم هم همینقدر افسرگی داره؟

منم اگه تلاس خودم نبود تا حالا افسرگی منو کشته بود

واسه پسرم هم هیشکی حتا ۱۰ دقیقه کمکم مبود چه برسه به این یکی

سوال های مرتبط