۷ پاسخ

برگرد‌خونه خودت دیگه بچت دو هفتشه

عزیزم مادرته یکم نگرانته واسه خودت میگه ناراحت نشو به دل نگیر بگو مامان بجای کاچی واسم گوشتو نخود بزار بپزه ازاین خسته شدم مامانا همینن دیگ با نگرانیاشون ادمو خسته میکنن از دوست داشتن زیاد

دلش میسوزه برات میخوا قوه بگیری بعدزایمان بگو صب تاصب میخورم نهارو شام گوشت چیزای مقوی دگ‌بخور قدرمادرتدبدون واینو از روی دلسوزی بدون‌ ازروی قصد چون خودش این روزارو گذرونده

حححخخ خب عزیزم اونا فکر سلامتی خودتو سیرشدن بچتن
فکر منفی نکن راجبشون
همه روزای اول به منم میگفتن
حتی زن داداشا و زن عمو و عمه همسرم
تاکید میکردن غذای مقوی بخوری نگی نخورم لاغر بشم میگفتن الان وقت رژیم تو نیست

عزیزم🥺
مامانت اینجوری میگه که شاید تو رودروایسی بقیه بخوری، به دل نگیر مامانا همینن😂

وواای اینکه منم 🥺 یه هفته ست دهن منو با کاچی سرویس کرده هرچی میگم بابا دوس ندارم آرد و روغن این همه چیزای مقوی دیگه باز گوشی برمیداره اینو اونور این هیچی نمیخوره

بعضی مامانا همینن دقیقا مامان من
اصلا طرفداری بلد نیست
یکیو ک میبینه بدتر میکنه🙁

سوال های مرتبط