تجربه ی زایمان سزارین پارت ۱ :
دیروز ساعت ۶ غروب با کلی هیجان و ترس وارد بخش زایشگاه شدم ، سرم وصل کردن بهم بستریم کردن ، دکترم تا ۸ مطب بود و بعد ۸ شب اومد ، دومین نفر بودم ، ده مین قبل رفتن سوند وصل کردن خودتونو شل بگیرین اصلا درد نداره ، ۸ و ۴۵ دقیقه وارد اتاق عمل شدم میترسیدم ولی دکترم انقدر باهام شوخی کرد اصلا نفهمیدم کی رو تخت رفتم ، دو تا مرد امپول بی حسی بم زدن بعد از اون ب مدت ۲۰ ثانیه کل پاهام گرم شد فک نمیکردم انقدر زود اثر کنه🤣 خلاصه ک بازم خنده و شوخی کردیم باهم ، بعد چند دقیقه ک کامل بی حس شدم ، دکترم شرو کرد ب عمل ، هیچژ نفهمیدم حتی برش هایی ک میزد رو شکمم رو حس نمیکردم فقط تکونم میدادن متوجه شدم دارن بچه رو در میارن😀🤪، این وسط نمیدونم چرا بالا اوردم ، بهشون گفتم قبلش ، بهم پارچه دادن ، یکی از عوامل بیهوشی اومد پارچه رو برداره ناخوداگاه رو دستش بالا اوردم با ی لحن بدی گفت اه اه دستم کثیف شد ، دکترم ب شدت باهاش برخورد کرد گفت تو وظیفه داشتی دستکش دستت کنی اونم از قصد ک بالا نیاورده ، اینجوری میگی ناراحت میشه مریضم با مریضم اینجوری حرف نزن یه حس غرور داشتم از حرف دکتر😂🤪
این وسطا نفسمم گرف بهشون گفتم اکسیژن وصل کردن بهم ، ۹:۰۲ دقیقه صدای بچه رو شنیدم و لذت بردم بعدش شکممو دوختن بردن ریکاوری وساعت ۱۰ بردنمون بخش
۱-فک میکردم اتاق عمل خیلی ترسناک و وحشتناک باشه ولی انقدر دکترم خنده و شوخی کرد فضا برام شاد و سرزنده بود و خیلی خوش گذشت اتفاقا
۲-گوشیمو بردم اتاق عمل ، ازم فیلم گرفتن
۳-دکترم مهناز قلی پور ، بیمارستان بابل کلینیک زایمان کردم
سوال دیگه ای دارین در خدمتم 😊😀😘

۱۸ پاسخ

خدا رو‌شکر که‌ به‌خوبی پشت سر گذاشتی😘😍چند هفته بودی که سزارین شدی؟؟

مبارکه عزیزم خدا حفظش کنه😍🥰

توام زایدیییییی

خب خداروشکر راحت بود برات درداش کلا غیرقابل تحمل نیست و صد البته ب لذت بعدش می ارزه

عزیزم پمپ درد خوب بود فایده داشت؟
خوبه بگیرم؟

مبارک باشه قدم پر خیر گل دخترتتت😻😻😻

مامان لنا کجا زایمان کردی کدوم شهر؟

مامان لنا هزینه ی عملت چقد شد؟
واینکه خودت میخواستی سزارین رو؟

دکتر عکست گذاشت

با این که ماما همراه داشتی چرا سوند بعد بیحسی نزاشتن؟ و اینکه سوزن بیحسی توصیف کن چقد درد داره؟ بلا فاصله آمدی ریکاوری دردات شروع شد؟

انشاالله بسلامتی عزیزم منم تواتاق عمل تهوع گرفتم یهوولی نفس عمیق کشیدم یواش یواش خوب شدم منم عشق کردم تا خانوم دکتر دلم برای اون روز تنگ شد

باریکلا دکترت که ازت دفاع کرد دمش گرم
خداروشکر بازم که صحیح و سالمید و خوش 😍😍😍

مبارک باشه عزیزم 😍

گوشیو ب کی باید بدیم ازمون فیلم بگیرن؟

ادامه ادامه

الهی شکر که زایمان راحتی داشتی عزیزم انشالله‌ماهم زایمان راحتی داشته باشیم دکتر خیلی مهمه ایول ب‌دکترت🌹عکس کوچولو روهم بزار ببینمش😍🥰

به سلامتی 😍 مبارکه عزیزم 🌹 خدا حفظش کنه نی نی تو🥹🤲

دوست من شل نگرفت خودشو میگ دست ادم نیست اخه غیر ارادی سفت میکنی. دردش میگفت خیلی بود

سوال های مرتبط

مامان kaya مامان kaya ۳ ماهگی
سلام و شب بخیر مامانا خیلی دوست داشتم از تجربه زایمانم براتون بنویسم اما وقت نمیکردم تا الان گفتم یکمی بگم براتون تا اونایی ک نزدیک زایمان هستن و سزارین یکم آرامش بگیرن
روز ۲۶ شهریور نوبت زایمانم بود صبح ساعت ۱۰ گفتن بیمارستان باشم با مامانم و همسرم و دوستم و وسایل بچه رفتیم بیمارستان اونا نشستن تو لابی من رفتم بالا تا کارا بستری انجام بشه طبق روال کارا انجام شد و منو آماده کردن برای اتاق عمل یه سرم زدن و نوار قلب و یه آزمایش ادرار و در آخر هم سوند وصل کردن قبل بی حسب ک اصلا اصلا درد نداشت و منو بردن سمت اتاق عمل خانم دکترم ک اومد بالا سرم ک کلی نازم داد و بهم گفت نگران نباشم و میخواد دکتر بیهوشی بی حسم کنه ک من نشته حالت خم شدم و آمپول رو زدن تو کرم پاهام گز گز کرد و خیلی سریع بی حس شد و پارچه سبز گذاشتن جلو و یه پرستار پیش من بود دکتر و دستیار ....کارشون شروع کردن بکم استرس گرفتم و گفتم میترسم دارم خفه میشم ک ماسک اکسیژن گذاشتن برام و ۱۱ دقیقه بعد عمل تموم شد نی نی ب دنیا اومد و صدای گریه محکمش پیچید تو فضای اتاق عمل و بعدش گذاشتن بوسش کنم و بچه رو بردن تمیز کردن و بعدش منو بچه رو با هم بردن ریکاوری تا اینجا نه دردی بود نه چیز ترسناکی
مامان حسنا مامان حسنا ۱ ماهگی
تجربه سزارین پارت 1
دکتر بهم گفت شب برو بیمارستان بستری شو فردا صبح عملت میکنم.منم رفتم بیمارستان پرونده تشکیل دادم بعد بهم لباس دادن پوشیدم و آنژیوکت رو وصل کردن یکم درد داشت مثل آزمایش خون بود دردش.
بعدش نوار قلب گرفتن ازم.گفتن از ساعت 12 شب ب بعد هیچی نخورم.صبح عمل اومدن بهم سرم وصل کردن و بعدش ک تموم شد لباس اتاق عمل رو پوشیدم بعد اومدن سوند وصل کنن ک اصلا درد نداشت حقیقتا من میترسیدم از سوند ولی هیچ دردی نداشت یکم حس چندشی بود ولی درد نداشتم.
بعدشم نشوندنم رو ویلچر بردنم اتاق عمل و دکتر اومد بی حسی رو بزنه دکتر بی‌حسی مرد بود و اینم درد زیادی نداشت از آمپول زدن هم دردش کمتر بود.بعد یه دقیقه پاهام گرم شد و دکترم اومد ک کار رو شروع کنه من حالت تهوع بهم دست داد و استفراغ کردم یذره.
یکمم نفس تنگی داشتم ک بعدش برطرف شد.حین عمل هم چندتایی آمپول از طریق آنژیوکت بهم زدن ک نفهمیدم چی بودن حین عمل هم هیچ دردی نداشتم.سر یه ربع بچه دنیا اومد و دو دور بند ناف پیچیده بود دور گردنش🥲دکتر نشونش داد بهم و بردن ک لباساش رو بپوشند. بعد پرستار آوردنش کنار صورتم و چسبوندش بهم تا عمل تموم شد بعدشم بچه رو دادن دستم گفتن بگیرش و بردنم ریکاوری.همونجا بهش شیر دادم و شیرم خیلی خیلی کم بود اونم همش مک میزد.یه 45 دقیقه ریکاوری بودم بعد بردنم بخش و بچه رو گرفتن ازم گذاشتن رو تخت خودش و دوتا ماما اومدن داخل و گذاشتم رو تخت خودم و بدنم رو با دستمال مرطوب تمیز کردن زیرم هم یه چیزی مثل تشک پلاستیکی پهن کردن و پوشک گذاشتن واسم و لباسم رو عوض کردن و رفتن.
مامان مهدیار👼🏻 مامان مهدیار👼🏻 ۳ ماهگی
پارت ۲ ( تجربه سزارین)

لباس پوشیدم و دراز کشیدم تا نوبتم بشه،خلاصه برام سرم زدن و نزدیک تایم عملم اومدن سوند وصل کنن، انقد اینجا نظرات راجع به سوند ترسناک بود هی میگفتم میشه وقتی بی حسم برام بزنید، که گفتن درد نداره اصلا، منم بیخیال شدم، بعد برام زدن اصلااااا اصلااا اصلااااا درد نداشت بی اغراق، دیگه صدام کردن ویلچر اوردن، منم استرسم بیشتر شد، رفتیم فیلمبردار اومد از منو همسرم فیلم گرفت و حسمونو پرسید، بعدش با همسرم و پرستار رفتیم تا دم اتاق عمل، منم موقع خداحافظی از همسرم کلی گریه کردم،چون واقعا استرس داشتم، بعدش بردنم اتاق عمل، اونجا رفتم رو تخت، دیگه قضیه جدی شد، دکترم اومد، سه تا متخصص بیهوشی، دوتا کارشناس اتاق عمل و‌ چندتا پرستار🫠 هی گفتم توروخدا هرکاری خواستین بکنین قبلش به من بگین بدونم امادگیشو داشته باشم کمتر بترسم، بعد متخصص بیهوشی کلی باهام حرف زد و شوخی کرد کلا جو اتاق عمل عوض شد انقد خندیدیم، دیگه گفت میخوام داروی بی حسی بزنم، منم دستام یخ کرد از استرس😁 دکترم بغلم کرد کلی ، دستمو‌ گرفت باهام حرف زد، اونم امپول بی حسی موضعی کمر رو زد، چون درد امپول اصلی بیشتره، بعد که اون قسمت کمرم بی حس شد، امپول اصلی رو زد، دیگه گفتن دراز بکش، پرده رو کشیدن، دکترم گفت فاطمه اصلا نترس، ما هنوز قرار نیست شروع کنیم، ۲۰ دقیقه طول میکشه اثر کنه، فعلا میخوایم با بتادین بشوریم و اماده کنیم…
مامان دلسا مامان دلسا ۲ ماهگی
#پارت دو
و نیم رفتم اتاق عمل یکم منتظر موندم ساعت ۱۱:۴۵دیقه رفتم عمل دراز کشیدم سرم زدن فشارم گرفتن بعد گفتن بلند شو کمرت امپول بزنیم بلند شدم پاهامو جفت کردم و دستامم گذاشتم رو زانوهام یکی هم سرمو پایین گرفت امپول زد اصلا نفهمیدم فقط بعد از زدن دکتر بی حسی گفت هروقت گفتم زود دراز بکش دراز کشیدم و پاهام یواش یواش گرم شدن فقط ۴ نفر تو اتاق عمل بودن همشون هم خانم پرده وصل کردن جلوم دکتر بتادین زد رو شکم و پاهام
بعدش دیگه کامل بی حس شدم چیزی نفهمیدم یکم بعد احساس کردم دلمو میخواد دربیاره اصلا درد نداشتم ولی می‌فهمیدم دکترم ب دکتر بی حسی گفت فلان امپول بزن بچه بزرگه یکم دیگه هم برش میزنم اونم یه آمپولی زد تو سرمم
یکم بعدش صدای دلسا اومد خانم خانوما ۳ کیلو ۸۰۰ بود ساعت هم ۱۲:۱۰ بعد از اینکه صورتشو پاک کردن گذاشتن رو صورتم تماس پوست با پوست شد برد واسه وزن گیری و قد و اینجور چیزا ولی همشو تو اتاق عمل کرد خودمم میدیدم
بعد از بدنیا اومدن دلسا میلرزیدم گفتن نترس از امپول بی حسیه اصلا نترس همه چی خوب بود وسط های بخیه زدن بودن دکترم گفت رحم فوق شل ، بعد بخیه زدن دکترم ازم پرسید اذیت نشدی سردرد اینا نداری گفتم ن دستتون درد نکنه عالیم 😉😊
مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۸ ماهگی
مامان فاطمه مامان فاطمه ۷ ماهگی
تجربه سزارین

صبح ۷ونیم رفتم بیمارستان واس کارای پذیرش
بعد گفتن برو بوفه ساک زایمان بخر ..داخل ساک لباس و دمپایی و ژیلت و دستمال و ....بود
بعد با اون ساک گفتن برو زایشگاه...رفتم زایشگاه تا امادم کنن واس اتاق عمل
لباس همون کاور ابی واس اتاق عمل پوشیدم بعد انژوکت وصل کرد سوند وصل کرد سرم وصل کرد یکم اونجا موندم تا دکترم اومد اتاق عمل ...منم بردن اتاق عمل
انژوکت خییییییلی درد داشت سوند اصلااااا درد نداشت
برعکس همیشه غصه سوندو میخوردم😂
رفتم اتاق عمل ۳ تا دختر جوون بودن امادم کرد تا دکتر بیهوشی اومد چن تا سوال ازم پرسید بعد بی حسم کرد...همینک‌امپولو زد درازکشیدم پاهام شرو شد ب داغ شدن بعدشم بی حس شد
دکتر اومد و شرو ب کار کرد😍
اتاق عمل خیلی خوش گذشت بیمارستانی ک رفتم اتاق عملش قشنگ بود حس خوب میداد..کلا ۳ تا دختر و یه دکتر اتاق عمل بالا سرم بودن
خیلی اتاق عمل خوش گذشت
وقتی ک داشتن بجرو درمیاوردن یه تکونایی میخوردم ولی خب درد نداشتم
بعد عمل بردنم ریکاوری ۴۵ دیقه اونجا بودم تا خدمه اومد منو برد تو بخش
رفتم تو بخش اومدن بالا سرم شکممو فشارررر دادن 😭😭😭جیغو اشکو ناله و نگم براتون
با فشارهایی ک میداد جونم‌میرفت
بعد اونم دونفر دیگ باز فشار دادن من نمیزاشتم میگفتن فک کردی ما بوی خون دوس داریم بخاطر خودت میکنیم اگ خون بمونه تو بدنت درد داری دیگ کوتاه اومدم و حرفی نزدم
(تو اتاق عمل قبل بی حس شدن بهم‌گفتن اگ پمپ درد میخای الان باید بگی گفتم اره میخام.پمپ دردو حاضر کردن تو ریکاوری بهم وصل کردن)
ادامه تاپیک بعدی....