این روزا حالم حسابی گرفته ست،انقد آرزوها برام حسرت شده،هر بار فک میکنم کاشکی بود و میدیدم چه جوری باهم دوست میشدن لباساشونو ست میکردن و باهم بیرون میرفتن،انقد دارم تلاش میکنم برا پسرم کم نذارم خودم ویادم رفته اصلا انگار یه مرده ی متحرکم هیچ ذوق و هدفی ندارم یه امشب و پسرم ازم دور بود اصلا نمیدونستم چه کار کنم تنهایی واسه من خیلی زود بود واسه آدم لوس و ترسو و احساسی اصلا نمیدونم چیکار کنم یه کم سرگرم شم،شماها بیاید بگید چه کارایی میکنید؟واسه اونایی که نمیدونن همسرم به رحمت خدا رفته

خدارحمتشون کنه چقدر عاشقش بودیا حالا من اروزم شوهرم بمیره راحتشم

آخ عزیزم خیلی دلم گرفت خدا بیامرزه دیگه زندگی همین یه جاهاش خیلی بی‌رحم یکی بچه‌ش به هزار زحمت امید بزرگ میکنه از دست میده یکی بچش مریض داغون میشه خلاصه خیلی اتفاق های تلخ باید بخاطر بچتقوی باشی این مسیر طی کنیمیدونم سخت اما تلاش کن

خونه نمون برو بیرون بچتو بردار بگرد دلت یکم باز میشه

مامان آرتین دلم خیلی گرفته بود اومدم گهواره یه چرخی بزنم وای ک تایپیکاتو خوندم و گریه کردم حالم صدبرابر بدتر شد
خدابه صبر بده عزیزدلم
منم دوستم بنده خدا شوهرش ۳ ماه پیش فوت کرد اون یه دختر ۸ماهه داره

خدا بهت صبر بده عزیزم💔 برو باشگاه یه حرفه یاد بگیر با اطرافیان برو مسافرت ببین با چی حالت خوب میشه اتفاقا اول باید فکر خودت باشی تا بتونی به پسرتم برسی.. نیاز به گذر زمان هست تا با شرایط کنار بیای

عزیزم خوب ازدواج کن تاکی میخوای هم صحبت نداشته باشی همه چیزپول نیست که گلم دوباره عاشق شویه مردواقعی وخوب پیداکن که واس بچه ات پدری کنه خودتم ازاین دل مردکی درمیای بیرون