۹ پاسخ

سلام عزیزم، ‌اقتضای سنشه، سخت نگیر، راستش تو این مواقع باید اون بزرگتر اگه فرزند شما تو اون جمع باشه واسه اونم بخره، ولی به هر حال شما باید تو ایم مواقع برین کنارش بگین مامان میخوای از این خوراکیا داشته باشی برات میخرم یا اینکه مامان این خوراکی شبیه همونیه که قبلا خوردی فقط پوستش فرق میکنه، همین که گریه نمیکنه که اونو بخواد خیلی هم خوبه

طبیعی رفتارش بچه های بزرگترم همینن شما فقط باهاش حرف بزن مثلا حواسش و پرت کن یا بهش بگو بیا دوتایی بریم خرید تا میتونی باهاش صحبت کن تا اونم یواش یواش خواسته اش و بهت بگه بعدش در رابطه با لباس یا خوراکی چیزی رو که میدونین صحیح هست و بهش بگین مثلا اره لباسش خیلی خوشکل بود اما اون لباس قرمز تو هم خیلی قشنگه وقتی میپوشی ماه میشه ...

طبیعی هست دیگه

اوف جای من نیستی بیا ببین چقد اسباب بازی داره هر چی که فک کنی چقد لباس میخرم براش باز بریم خونه کسی میخواد لباس بچه اونارو بپوشه اسباب بازی اونارو بیاره خونه ساعتها گریه میکنه برای وسایل مردم حتی ی چیز اشغال

همه بچه ها همینن
یه سری بروز میدن یه سری نه

بچست. طبیعیه.اقتضای سنشونه.پسر منم همینه.مثلا موز باباش میخره، اصلا دهن‌نمیزنه. بعد میریم یه جایی موز میبینه، جلو همه میگه مامان واسم موز میخری؟!🤣آبرو برن

متاسفم واسه شوهر خواهرت
اینکه بچه ست اونکه آدم بزرگه نباید اینکارو کنه
یا نگیره یا واسه همه بگیره کار ایشون اشتباهه
بعد کلا بچه ها همینن چرا غصه میخوری
پسر من یه عالمه تفنگای خوب داره رفته بودیم خونه دوستم واسه تفنگ شکسته ی پسر دوستم خودشو کشت انقد گریه کرد

به دخترت یاد بده همیشه تو خونه بهش بگو هرجایی هرچیزی دیدی بگو میخوای به خودم تا بعدا برات بخرم باشه مامان؟
من برا هستی اینکارو میکنم واگربتونم میخرم اگه هم نتونم یا بدردش نخوره میزارم یادش بشه اما الان دیگه حساسیت یه ذره کمترشده قبلا هرچی میدید میخواست

سلام دقیقا دختر من فقط با این تفاوت که کم رو نیست ، سعی میکنه او چیزو از طرف بقاپه و فرار کنه😶🙈

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۳ سالگی
موهای حسین رو بردم کوتاه کردم چند روز پیش، بعد دیروز رفتم خونه ی مامانم خواهرم چپ چپ نگاش میکنه بعد میگه برای چی کوتاه کردی بچه میگه مامانم برد دیگه بعد بهش میگه چرا از من اجازه نگرفتی باید از من اجازه میگرفتی اینم هی میگفت مامانم برد دیگه من احمق هم هیچی نگفتم لال بودم بگم از مامانش اجازه گرفته قشنگ شده...
حالا حسین از دیشب میگه قیافم بد شده، امروز صبح هم بیدار شده میگه چرا موهامو کوتاه کردی میگم باید کوتاه کنیم مرتب بشه میری مهد تمیز باشه میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره، مهد هم نمیرم قیافم بده😭😭😭
دلم میخواد به خواهرم بگم حرفش چه تاثیری رو بچه گذاشته موندم چطوری بگم آخه انقدر زود رنجه نمیشه بهش حرف زد سریع ناراحت میشه و قهر میکنه، به اون یکی‌خواهرم میگم میگه چرا فکر میکنی به خاطر حرف اینه بچه خودشم خوشش نمیاد از موهاش بد کوتاه کردن، میگم اولا بچه چی میفهمه بد کوتاه شده دوما چرا قبلش نمی‌گفت قیافم بده سوما بچه قشنگ داره میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره میگه حرف اون بهونه ای شده بچه حرفش رو بزنه😐😐😐
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۴ سالگی
سه شبه جوشن کبیر میرسه به یا رازق طفل صغیر ، انگار یکی خنجر میزنه به فلبم
آخه چرا من نباید بتونم به رادوینم شیر بدم خدایا
حالا کم خودم غصه دارم شوهرمو مادرم میگن چون دلت میخواست این دخترباشه و نشده ،کفرنعمت کردی خدا نعمت شیردادنو ازت گرفته
یعنی هیچ کس دیگه توی این دنیا نبوده که یه مدت از جنسیت بچه ش ناراحت باشه؟ من اون روزا هم که ناراحت بودم جونم برای این بچه توی شکمم در میرفت یعنی واقعا خدا میحواد منو اینطوری تنبیه کنه؟ اینقده به درگاهش گریه کردم ، نذر کردم امامارو واسطه کردم هرچقدر دستم رسید کمک کردم ، خب خودخدا آرزوی دختروگذاشته بودتوی دلم ،من که خیلی وقته با تقدیرش کناراومدم توی همه روزایی که این بچه توی شکمم بود از خداخواستم فقط سلامت به دنیا بیادوشادزندگی کنه ،حالا حقمه اسن حرفارو هم بشنوم😔😔امروز هرچی سعی کردم نتونستم از سینه م شیربگیرم مثه روانی هاشدم از غروب تا الان، من هنوز امیددارم بتونم شیربدم نباید شیرم خشک بشه
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم