سه شبه جوشن کبیر میرسه به یا رازق طفل صغیر ، انگار یکی خنجر میزنه به فلبم
آخه چرا من نباید بتونم به رادوینم شیر بدم خدایا
حالا کم خودم غصه دارم شوهرمو مادرم میگن چون دلت میخواست این دخترباشه و نشده ،کفرنعمت کردی خدا نعمت شیردادنو ازت گرفته
یعنی هیچ کس دیگه توی این دنیا نبوده که یه مدت از جنسیت بچه ش ناراحت باشه؟ من اون روزا هم که ناراحت بودم جونم برای این بچه توی شکمم در میرفت یعنی واقعا خدا میحواد منو اینطوری تنبیه کنه؟ اینقده به درگاهش گریه کردم ، نذر کردم امامارو واسطه کردم هرچقدر دستم رسید کمک کردم ، خب خودخدا آرزوی دختروگذاشته بودتوی دلم ،من که خیلی وقته با تقدیرش کناراومدم توی همه روزایی که این بچه توی شکمم بود از خداخواستم فقط سلامت به دنیا بیادوشادزندگی کنه ،حالا حقمه اسن حرفارو هم بشنوم😔😔امروز هرچی سعی کردم نتونستم از سینه م شیربگیرم مثه روانی هاشدم از غروب تا الان، من هنوز امیددارم بتونم شیربدم نباید شیرم خشک بشه

۱۹ پاسخ

چرا انقدر سخت میگیری خیلی هاشیر دارن و خودشون نمیخوان بدن و شیرخشک میدن خودمن به شخصه پشیمونم کاش از اول شیر خشک میدادم پسرمن رفلاکس الرژی داشت هرکاری کردم شیر خشک نخورد وزنش کم موند بدنشم ضعیفه سینه های خومم بی ریخت شد خدا بچه هاتو نگه داره اصلا ضعف نشون نده تا هیشکی نتونه چیزی بگع والا بچه های شیرخشکی از نطر ویتامین اینا غنی ترن من که خودم همش رژسم بودم به خاطر رفلاکس اون شیر چه خاصیتی داره اخه

و چقدر متاسفم برا شوهر و مادرت
هیچ قانونی وجود نداره که باید شیر خودتو بخوره بچه
کم بخودت سخت بگیر لطفااااا

دخت من وزن ۱۸۰۰ تولد شد منم مثل شما حساس بودم شیر خشک ندادم الان پشیونم آخه دخترم الان ۱۰ کیلوهه با قد ۸۹ ولی اگه شیر خشک خورده بود بی شک اینقدر نبود بیشتر بود

چه مضخرفاتی میگی اینایی که شیرخشک میدن حتما باید به درکاه خداتوبه کنند

وا چه حرفیه دختر اینهمه مادر از شیر خشک استفاده میکنن اونا چی اونا هم از جنسیت بچه شون ناراضی بودن شما مادرید شما تازه زایمان کردید حق دارید به همه این موضوعات فکر کنید وحتی حق دارید افسردگی بگیرید ولی آیا مادرتون وهمسرتون هم تو این شرایط هستن که شما رو دلسرد میکنن

شیر خشک بده بعضی بچه ها شیر مادر نمیگیرن بعضی هم میبینی شیر خشک خداروشکر شیر خشک هست بده چه اشکالی داره حرف های اطرافیانم هم به دل نگیر خدا خودش می‌دونه توی دلت چی هست

چه بسا صلاح شما در همین که بچه پسره هست عزیزم
چه عشقی بین شما و همین کوچولو به وجود بیاد که خودتون تعجب کنید
گلم استرس زیاد و افکار رو سیستم بدن تاثیر میزاره و شیر رو کم میکنه
حالا شد که شد
نشد اشکالی نداره که این همه بچه شیر خشک خوردن بچه مادرشون نیستن ؟
بهتره افکارتون رو پاک کنید و با عشق زندگی چهار نفره ای رو بسازید که هیچ حرفی تاثیری بر عشق اون نداشته باشه

دختر منم یه ماه بیشتر شیر خودمو نخوردوقتی میخاستم بهش سینه بدم دختر بزرگیم جیغ میزد شیرش نده یا بهونه های الکی می‌گرفت منم عصبی میشم یا سرش داد میزدم یا به بدبختی شیر بهش میدادم دیدم اینجوری شیری که بچه میخوره همش حرص وجوشه دیگه بیخیالش شدم شیر خشکی سدم

اخی حالاانگار دورازجونش داری بش سم میدی؟؟؟نصف دنیاشیرخشکی ان،پس لابدمادراشون گناهکارن؟چ مزخرفاتی اخه،بس کن بابامگ شیرخشک چ ایرادی داره؟میشناسم آدمایی ک شیرخشکی بوون الان نخبه،دکترومهندسن

عزیزم ناراحت نباش.خیلیا خودشون شیر دارن ولی ترجیح میدن شیر خشک بدن بچه.این یه نظر شخصیه.بعدم منم دومی خداخواسته بود اول خواستم سقط کنم بعد پشیمون شدم هی دعا میکردم دختر بشه ولی خدا خواست پسر شد منم حس تو. رو داشتم.پس ناشکری نیست یه احساس بود فقط.عذاب وجدان نداشته باش

گلم فقط شکر خدا کن سالمه منم دوماه دادم از حرص شوهرم خشک شد شکر خدا کن خواست خداست گلم

والا پسر من ۲۶ روزه به دنیا امده تو بیمارستان بچه رو که آوردن هر کاری کردیم سینما نگرفت به خاطر زردی مجبور شدم شیر خشک بدم شیر خودم موند تو سینم خشک شد ولی هر کاری کردم سینمو نگرفت الان هم شیر خشک میخوره دیگه چیکار کنی بچه نمیخوره به منم از این حرف ها زیاد زدن

عجب ادمای ..... هستن ک ب ی مادر حس عذاب وجدان میدن
ن عزیزم خیلیا دوست دارن ی جنسیت خاصی رو ،حس شمام کاملا طببعیه
عزیزدلمممممممم اصلا نباید بهت اینجوری بگن
ببین الان افسردگی بعد زایمان هم داری الکی با مسئله شیر خودتو داغون نکن ،خب شیرخشک بده مگ چ ایرادی دارا

بچت چند وقتشه حتما شیرت تلخه حتما بدوش بعد بزار مک بزنه وقتی میزاری دهنش بگردون ولی اصلا ناراحت نباش

والا بچه اولمو سینه خودم دادم بلانسبت مث سگ پشیمونم چون خیلی اذیت شدم خیلی
فک کن هم آلرژی داشت هم رفلاکس وشیرمم اصلا بدردش نمیخورد ولی بخاطر همین احساس مادرانه دادم و همه چیزو واسم منع کرده بودن تا دوسال حسرت بدل مونده بودم ک یه تخم مرغی یا یه شیر یا یه پنیری بخورم
ولکن دا چرا اینقد علکی حرص میخوری
مگه اینایی ک دارن ب بچه هاشون شیر خشک میدن یعنی مادرای خوبی نیستن؟؟

منم سینمو نمیگیره دیروز جای بودم بجز من دوتام دوستام دختراشون شیر میدادن دوس داشتم بشینم زار زار اشک بریزم سینه هامم پر میشه و لباسم خیس میشا😔😔

چرا انقدر اذیت میکنی خودتو؟؟؟ مادرشوهرتم خیلیییی حرف زشتی زده بهت
این همه ادم هستن شیر ندارن توهم مثل اونا
من ک جفت بچه هام شیرخشک خوردن بیخیال بابا

بیخیال بابا چرا اینقدر غصه میخوری
فک کن شاغلی باید بری سرکار بلاخره بچه باید شیر خشک بخوره
والله ما که سه تا از فامیلامون بچه رو با شیر خشک بزرگ کردن از همون اول گفتن شیر نداریم بچشون از لحاظ جسمی قد و وزن از بچه من بهتره

مگه شیرخشک چشههه

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
دوستای عزیز سلام خوبین؟خسته نباشید از همه مسئولیت هایی که دارین
بیشتراز یک ماه از آخرین باری که درمورد افسردگی م اینجا گفتم گذشته توی این مدت روزهای سخت وتلخی رو گذروندم،با تمامووجودم با افسردگی م جنگیدم یه مدت بهترشده یودم ولی به صورت یویویی حال بدم کم و زیادمیشه،ازهمه شمایی که برام کامنت میذاشتین ممنونم با اینکه دکترغددگفته بوددارونخورولی چندتایی آرامبخش خوردم جرات نکردم برم پیش روانپزشک که داروبگیزم اینجورکه پیداست یکی با این وصع من بایدداروی زیادی بخوره وامکان داره گیج و خوابالوبشه که خب اگه اینطوربشه کسی نیست که از بچه هام مراقبت کنه شوهرمم که زخم زبوناش بیشتر از این میشه،تازمانی که خودمومشغول میکنم تقریبا اوکی هستم وگرنه انگاریکی مدام توی سرم حرف میزنه،چرا دومی رو آوردی،تومادربی لیاقتی هستی چرا دومی رو کمتردوست داری،تواز عهده نگهداری اینا برنمیای.تو یه بی مغزعوضی هستی همه ازت فراری ان، بچه هارو افسرده کردی،توی زندگی ت هیچی نشدی،کسی دوستت نداره،بچه ت حتی تورو برای شیرخوردن نخواست واین فکرا ولم نمیکنه،دل ودماغ خرید ندارم دوست ندارم خودمو توی آینه نگاه کنم بیشترشبا باگریه میخوابم مگه اینکه گوشی دستم بگیرم اینستاگردی کنم تا خوابم ببره،به شدت فراموشکارشدم،خیلی سعی میکمم به خونه زندگی م برسم، مثه قدیما منظم غذامیپزم و دم به دقیقه قربون صدقه بچه هامیرم اما احساس میکنم نمیتونم بچه هارو نگه دارم از تنهاموندن باهاشون وحشت دارم میگم اگه یکی شون گریه کنه من چیکارکنم،دوست ندارم برم جایی مخصوصا جمع خانوادگی ادامه درکامنت
مامان نرگس و فاطمه مامان نرگس و فاطمه ۴ سالگی