۸ پاسخ

بعد ی ماه دیده بابام اینا رو

اها ن نوشتم وای دختر یعنی شمارو گفتم😂😂😂

یاخدا چرا بعد زایمان اینجو شدم😂😂

وای دختر منم دقیقا اون روز رفتم خونه بابام اینا همین اتفاق افتاد ی جوری گریه میکرد دستاش تکون میداد وحشتناک از ترس رنگم پریده بود فک میکردم ی چی نیشش زده
ب زور شیر دادم لالای خوندم
مامانم گف از ما میترسه
شبونه پاشدم اومدم خونه
وای خیلی شب بدی بود😭 دلم برا بچم کباب شد اونقدر گریه کرد

عزیزم منم حالتو دارم وقتی خونه مامانم میرم داداشم رو میبینه گریه می کنه خیلی سخته اونا بی تابش باشن ولی بجه ات گریه کنه ازشون بترسه

خونه بابات زاهدانه؟؟

از غریبه ها می‌ترسه یه مرحله رشد طبیعیه

طبیعی حالت بچه یکم بمونی اشنا میشه نترس عزیزم اتفاقا زرنگه خانوم گل

بگو از فاصله دور براش صدا دربیاره تااشنا بشه

سوال های مرتبط