سلام دوستان من امروز صبح دم اذان یه خوابی دیدم دیدم توحیاط خونمون یه بچه بود لخت هنوز کامل رشد نکرده بود لخت گذاشته بودن کنار دیوار بغلش کردم گفتم چه بچه خوشگلیه لباس پیچیدم دورش یکی بهم گفت قبولش میکنی گفتم چرا قبول نکنم چهرشو ندیدم طرفو گفت این بچه پایینش یجوریه منم گفتم هنوز کامل نشده کامل بشه بزرگ شه حل میشه خودم مواظبشم گفت براش اسم نمیزاری گفتم اسمشو میزارم زهرا من به شوهرم گفتم دختر بشه بیاد خانم فاطمه زهرا، اسمشو میزارم زهرا تو خواب میگفتم سرنماز بخدا قول دادم اسم دخترمو میزارم زهرا دوتا پسر شد میزارم محمدامین وعلی به شکمم نگاه کردم گفتم آخه من دوتا بچه تو شکم دارم آخه بعدش گفتم اشکالی نداره باهم بزرگ میشن گفتم خدایا شکرت دوتاپسر یه دختر دارم هر سه اسمی که بهت قول دادم نیت کردم براورده کردی شرمنده نشدم توخواب خیلی خوشحال بودم ازخواب پریدم چرا به دلم افتاده سه تان؟ دلم همش میگه سه تان سون یکی روندیده...؟

۵ پاسخ

بدنم مور مور شد🥺 حتی اگه دوتا باشه یکی دختر اسمشو بزار زهرا وای که من چقد عاشق خانم فاطمه زهرام چقد عمیق حسش میکنم اصلا عجیب هوامو داره

🥺🥺🥺🥺 چه اسمای قشنگی انتخاب کردی عزیزم انشالله هرچندتا هستن سالم و سلامت بغلشون کنی,🥹🥹🥹😍😍😍

انشالله ک سه تا باشن و قلبشونم تظکیل بشه سالمو سلامت بغلت بگیری

دیدن اینجور خوابها توی دوران بارداری طبیعیه

سلام عزیزم ان شاءاللهخیره. ممکنه سه تا باشن. اگر تو سونو دوتا ساک بوده ممکنه تو یه ساک دوتا جنین باشه. چون از من بعد دوتا سونو تازه تو ان تی مشخص شد دوتان چون هم ساکشون یکیه هم کیسه و هم جفتشون

سوال های مرتبط

مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 روزهای ابتدایی تولد
خانوما بیایید بگید وقتی به همسرتون گفتید باردارید واکنشش چی بود
من یه شهر دیگه دانشگاه میرم و برمیگردم ۱ ماه تاخیر داشتم ولی بیبی چک نزدم چون یه بار دیگه قبلا به خاطر تنبلی این اتفاق افتاده بود هفته ای ک رفته بودم دانشگاه خیلیی حالم بد بود دائم بالا می آوردم دوستم گفت یه بیبی بزن شاید بارداری
اومدم شهرم رفتم دو تا خریدم دقیق ساعت ۵ اینا بود بیبی زدم دیدم مثبته از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم به کی بگم
فرداش رفتم بتا دادم ۱۰۰۰۰ بود
به همسرم گفتم رفتم گرفتم زدم منفی بوده خیلی خورد تو پرش خیلی ناراحت شد
۳ روز بعدش بهش گفتم بیبی چک بگیر میخوام دوباره امتحان کنم اومد نگرفته بود گفت ول‌کن دیگ چرا میخوای دوباره خودمون و ناراحت کنی
بهش گفتم میخوای یه چیز بگم تعجب کنی بی رمق گفت بگو گفتم بیبی چکم مثبت شده گفت شوخی میکنی دورغ میگی گفتم به خدا برو تو کنسوله بردار نگاه کن انقد ذوق کرد انقد خوشحال شد من و بغل کرد برد بالا بعد بغلم کرد گریه کرد
هنوز یادم میفته انقدر ذوق میکنم با واکنشش