۱۲ پاسخ

اینجورآدمای سمی رو از بچت دور نگه دار

سری بعد که دیدیش خیلی قاطعانه باید بهش بگی ترسوندن تاثیر بدی روی بچت داره
و اگه دیدی داره به لپش دست میزنه بگو سری پیش تا چند روز لپ بچم کبود شده بود دیگه لپش نکش
عمس دیگه عمه شوخیاشونم اینجوریه

هی ام زنگ بزن مادرشوهرت حرف بزن حال دخترت و پرسید بگو خونتون ترسید مریض شذه تب داره نمبتونه بخوابه

سری بعد که دیدیش بگو عزیزم دیگه این کارو نکن سری پیش تا یک هفته مریض شده بود از ترس

همون لحظه برخورد کن مثلا بگو گندم می‌ترسه اینکارو بکنی یا بگو دردش میاد و ...


دوست عزیز همین الان بلو بانک رو نصب کن
و کد معرف من رو بزن و حساب باز کن
۲۰ تومن شارژ میزنم بهت 😍
کد معرف : OOHVWQ
رایگان حساب باز میکنی و ۲۰ تمن شارژ هم میگیری

عزیزم دیگه میخواستی چیکار کنی ،همون لحظه چیزی به فکر ادم نمیاد که بگه،ازبس که ناراحت میشه ادم

مگه کوچیکه یا عقل نداره؟

هیچ رفتار خاصی نمیخ‌اد خیلی رفتارت عادی و مثل همیشه باشه هر وقت دیدی بهش با خوبی بگو ناراحت شدم از این کارت میدونم که گندم رو خیلی دوست داری

همون لحظه باید برخورد میکردی،میگفتی من ب خودم ک‌مادرشم اجازه همچین رفتاری نمیدم چ برسه ب بقیه.نزار پرو بشن اگ نه یکسره بچتو دعوا میکنن و میترسونن

دیگه عزیزم گدشته باید در لحظه میگفتی کارت خوب نبود و ناراحت شدم

وای شده دیگه چقد حساسیت از دوست داشتنه

چند سالشه؟ خیلی مهم چند سالشه تا بدونی چطور رفتار کنی
ولی من خودم همیشه خودم درست رفتار میکنم بقیه هم نگاه میکنن یاد میگیرن نمیشه مدام تذکر داد مثلا من جلوی بقیه مدام از دخترم میپرسم بوس میدی؟ بغل میدی؟ یا اگه اینطوری بشه میگم دخترم معذرت میخوام ما نمیخواستیم بترسونیمت اگه دردت اومد متاسفم من کنارتم و بقیه یاد میگیرن این بیشتر از تذکر جواب میده دلخوری و کدورتم ایجاد نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان جوجه♥️♥️ مامان جوجه♥️♥️ ۱ سالگی
خانما نمی‌دونم حق با منه یان ...من دیشب خونه مادر شوهرم بودیم دختر خواهر شوهرم جوریه که مثلا اسباب بازی هرچی که پسر من برداره اونم میخواد مصلا اگه پسر من ماشین برداره گریه که ماشین می‌خوام میدیمش من دست پسرم چیز دیگه میدم باز گریه می‌کنه که اونو می‌خوام سر همین قضیه پسر من اعصابش خراب شد جیغای بلند زد کلا چند وقته اعصابش خراب میشه جیغ میزنع ...خواهر شوهرم یک داد بلندی سر بچم زد که بچم تو کرد گوشه ای ...یعنی به تمام معنا انگار تیر زدن تو قلبم...بدم اومد که اینجوری دوبار سر بچم داد زده با این که من تا الان نازک تر از گل به بچش نگفتم ...اون موقع حرفی نزدم گفتم چهارتا شاید بزارن روش تحویل شوهرم بدن ..به شوهرم گفتم میگه عمشه دیگه حالا داد بیداد کرده ..میگم خب چرا بچش بچه منو اذیت می‌کنه سر بچه خودش داد نمیزنه اونم در این حد که بچه تپ کنه گفت ولش کن ادامه نده ....الان میگم کاش جوابشو داده بودم خودم فوقش از شوهرم یه چک میخوردم ...اینقد از دیشب بهم ریختم که مثل ابر بهار دارم گریه میکنم ....نمی‌دونم میگم شاید من حساس شدم شلوغش کردم 😔