سوال های مرتبط

مامان مَهدی و آریامهر مامان مَهدی و آریامهر ۳ سالگی
چرا انقد پسرم از همه چی میترسه؟
الان فک کنم یک ماه ۴۰روز میشه لکنتش
سه چهار روز پیش رفتم خونه مامانم شهرستان اونجا پسرم بهتر حرف می‌زد و خیلی کم لکنت داشت،یه روز همونجا انگشتش رو کرد تو پنکه و بعدش گریه کرد منم کلا از کوره در رفتم و دعواش کردم و یک دونه زدمش
ک چرا اینکارو کرده ک چقد ممکن بود اتفاق بدی بیفته و خدا رحم کرد
میدونم کار اشتباهی کردم ولی اون موقع نتونستم خودمو کنترل کنم
کلا نمیدونم چرا انقد زود عصبی میشم و از کوره در میرم
متاسفانه از همون روز خیلی خیلی بدتر شده لکنتش
دکتر اطفال بردمش ۲۳ مرداد دکتر مورد قبولمه کلی دعوام کرد ک چرا بچه رو بردید تعزیه ترسیده هزار بار به گه خوردن و غلط کردن افتادم ولی چه فایده یک شربت اهن قوی داده و یک قرص هالوپرایدول ۰/۵ ک مال اعصاب هست و گفت یک چهارمش رو تا یک ماه چهل روز بدم و شربت امگا ۳
دارم میدم بهش هنوز ک فرقی نکرده
مامانای گل تورو خدا دعا کنید واسه پسرم و همه بچه هایی ک لکنت دارن به قرآن خیلی درد وحشتناکیه واسه مادر پدر
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا