من خدار روشکر مشکلی ندارم ولی چندروز تمرکز درس حسابی نداررم ولی رو بچه اولیم بد زایمانم گرفتم ۱سال زیر نظر دکتر بودم خوب شدم الان میشنم فکمیکنم ک نکنه اونجوری شم اگ بشم ک مواظب بچه هامه یا حرف می زنن میگم یعنی چه چی میگن اینا نمیدونم چیکار کنم سختمه
من حس میکنم شدم . اخه قبلا جر و بحث مامان بابام برام عادی بود . الان سریع بغضم میگیره و به محض تنها شدن گریه میکنم براشون .
از طرفی هم خیلی فکر منفی میکنم ، همش تصور میکنم اگه یکی از خانوادم بمیره چی کنم ( زبونم لال بلا بدور خدای نکرده)
نگرانی های بیجا و بیخود .... یه جوری رفتار میکنم انگار اخرین روز زندگیه . خیلی خیلی حس بدیه . حتی وقتی براشون دعا میکنم هم وسط دعا کردن اشکم میاد و خدارو قسمش میدم که ازم نگیرتشون
تو حاملگی دیگه چرا عزیزم، مگه ناخواسته حامله شدی؟ برو بیرون و اینور اونور تا بهت سخت نگذره، نینی که دنیا میاد معمولا افسرده میشن اونم بخاطر تغییر سبک زندگی
من🥲
سر بچه اولم افسردگی شدید گرفتم خوب نشدم بعد زایمان بدترهم شدم رفتم دکتر مغزو عصاب الانم سرم مونده دارو مصرف میکنم
من تقریبا شدید یاکم نمیدونم هیچکار تحمل گریه جیغ
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.