واقعا خدا روشکر میکنم که از خانواده همسرم دورم شاید خیلیا جبهه بگیرن ک خانواده خودتم بودن همین و میگفتی بله خانواده ای تو هر شرایط تو همه چیز نظر میدن و دخالت میکنن سمن باید ازشون دوری کرد.
دو روزه اومدم شهرستان خونشون
تو این دوروز انقدر دخالت کردن و نظر دادن از زندگی خودم گرفته تااااااا دخترم که وااااااقعا گفتم خدا خیلی من و دوست داشته که من و ازشون دور نگه داشته .چون من وااااقعا آدمی نیستم ک بخوام هی بحث کنم یا حاضر جوابی کنم . روز اول ک گیر داده بود مادرشوهرم چرا شیرخشک میدی هنوز گرونه دیگ عادتش بده به غذا فقط شیر و کلا قط کن ،گفتم دکتر گفته شیر وعده اصلیشه الان غذا کمکیه اونم تازه تا ۱سال و نیم دوسال دکتر گفته شیر باید بخوره .بعد ک گیر داده بود بیا دیدی بهت گفتم شیر مادر ی چیز دیگس نگاه چقدر لاغره استخون بندیش چقدر ضعیفه هنوز نمیتونه راه بره گفتم ببخشید هنوز ۱۱ ماهشه چ توقعی دارید از بچه ۱۱ماهه فعلا از مبل میگیره بلند میشه خودش میگفت ن اگه شیر مادر میخوره تا الان راه اوفتاده بود🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
بعدشم ک گیر بود که چرا انقدر برای خونه هزینه کردید خونه برای خودتون نیست ک مستاجریداینجاهم در صورتی ک همسر من ارتشی بهش خونه دادن تا ۱۲ سال میتونیم بشینیم .و خونه ای ک بهمون دادن وااااقعا آشغال دونی بود انقدر کثیف بود .گیر داده بود چرا از همین کابینت فلزیا نذاشتی نگاه برای منم از همینه حتما باید ام دی اف مگه باشه.
منی ک جوونم و خونم همش رفت و آمد دوست و آشناس و باخودش ک سنش بالاس مقایسه میکنه ای خدااااااااااااا🤣
بعد از دوسال اومدم اونم ب گه خوردن انداختن منو

سخت نگیر😂
من ک زبونم ۵۲ متره همه رو جواب میدم فرقی نمیکنه کی باشه
بابام میگه ما از تو میترسیم🤣

خداروشکر دوری برای منم دعاکن ازپیششون بریم مستقل بشیم توی این دوسه سال من داغون شدم غمباد گرفتم چندروز ازبس حرص جوش میخورم ،از ازدواجم پشیمون شدم. همچین خانواده خرافاتی و سطح فرهنگشون پایین تربیت صفر فقط ظاهر درست میکنن دیگران گول ظاهر میخورن مثل خانواده من ومن که گول خوردیم

واااا چه حرفا من شیر خودمو میدم ولی هنوز راه نمیره ربطی نداره

اخی عزیزم عین مادرشوهرم حرف زده اخه منم شیر خشک میدم ناراحته ببین منم رفتم موندم همین داستان داشتم هزار تا حرف زد بهم خودشون هزار تا مشکل دارن اما من از زندگیم هیچی نمیگم چیکار کردم چی خریدم همسرمم نمیگه گلم اما من هیچ توجهی بهش نمیکردم چی میگه جوابشو نمی‌دادم چون میگف رایان شبیه پسر دخترمه میخواستم بگم مگه اون زاییده که شبیه اونه خودمو زدم به اون راه گفتم خداروشکر از اینا دورم اینقد مرموزن نقاب دارن اما من به خاطر همسرم چیزی نمگیم گفتم ول کنا من میخوام برم خونم کو تا اینارو ببینم دیگه زمستون میاد اونجا هم سرد نمیرم که ببین شما از زندگیت نگو چیکار میکنی چی خریدی که اذیت بشی من اصلا نمیگم میدونی چرا چون جلوی پیشرفت آدم و میگیرین از خداشون هیچی نخریم هیچی نداشته باشیم من طرف توام با حرفاتم موافقم👍👍بهترین چیزهارو فقط واسه دختراش میخواد ن به ما میدونی 👍

😒😒😒😒
ی گوشتو در کن اون یکی دروازه

آخییییش ی کم خالی شدم اینجا درد و دل کردم سبک شدم وگرنه غم باد میگرفتم

خداروشکر من مادرشوهرم توزندگیم دخالت نمیکنه کاش منم دور بودم ولی تو انتخاب اسم بچه خیلی دخالت میکنه یکی نیست بهش بگه اقا من همه سختیاشو میکشم تو چرا اسم انتخاب کنی بدبختی هرچی اسم انتخاب میکنم میگه قدیمی من میگم دنیز یا مهوا این میگه بزار نازنین معصومه فاطمه این اسما قشنگ ولی قدیمی

تو چه شهریه منم همسرم ارتشیه و دورم از خانوادم مام دقیقا وقتی اومدیم این خونه ۶۰میلیون خرج کردیم

وای من فقط باید از بوس های پدرشوهرم پسرمو نجات بدم آنقدر بوس میکنه که اون شب تا صبح بچم نمیخوابه

حالا مادرشوهر من میگفت چرا شیر خودتو میدی شیر خشک بده 🤣😂 کلا یه زری میخوان بزنن منم کلا قطع رابطه کردم و خلاص خداروشکر میکنم بابتش