سوال های مرتبط

مامان آیلین🩷🌈 مامان آیلین🩷🌈 ۱ ماهگی
سلام سلام تجربه زایمان من۱
دوستای قدیمی میدونن من تا اخرش میگفتم میرم طبیعی ولی تقریبا از وقتی وارد ماه نهم شدم لگن درد بدی گرقتم طوری که شبا از دردش گریه میکردم نمیتونستم بخوابم اصلا
بعد دیگه همسرم پاشو کرد تو یه کفش که نه تو تحمل درذ طبیعی نداری برو سزارین خلاصه ۳۷هفته تمام رفتم دکترم معاینه کرد گفت لگنت خوبه
ولی بازم همسرم میگفت نه وزن بچه هم زیاده برو سز
دکتر خودم یه دکتر دیگه معرفی کرد من میخاستم برم اون دکتر بگم طبیعی میخام بعد رفتیم پیش دکتر همسرم گفت منم میام تو با دکتر حرف بزنم
دیگه رفتیم همسرم گفت خانوم دکتر شما سزارین بنویس 😓😓😓دیگه منم استرس گرفتم چون از اول برا طبیعی خودمو اماده میکردم
بعد دکتز گفت چهارشنبه بیا نامه بدم
اقا من از مطب دکتر اومدم بیرون کمر درد بدی گرفتم ولی گفتم دیگه عادیه وزن بچه زیاده
خلاصه تا چهارشنبه کمر من خسلی زیاد درد میکرد
چهارشنبه رفتیم مطب دکتر نامه بگیریم به دکتز گفتم من کمرم درد میکنه گفت اشکال نداره شیاف اینا مینویسم استراحت کن دوشنبه وقت عملته
مامان شاهان مامان شاهان ۱ ماهگی
خب بالاخره منم وقت کردم بیام از تجربه زایمانم بگم که سزارین شدم ۲۵ شهریور بیمارستان تخت جمشید کرج ،طبق تاریخ ان تی۲۳ شهریور بایدزایمان میکردم ولی چون تیروئید پرکارداشتم سالهاست،خونمم طبقه ۴بدون آسانسور بود هرروزم ۱۰ دقیقه پیاده روی داشتم و تا۷ ماهگی شاغل بودم همه میگفتن ممکنه زایمان زودرس داشته باشی همه جوره آماده بودم برای زایمان ولی اصلا استرس نداشتم تا رسیدم ۲ شهریور ۲۷ هفته ام تموم شد دیدم هیچ خبری نیست رفتم دکترم معاینه کرد گفت اصلا لگنت برای طبیعی خوب نیست تنگی داری گفتم خب نامه بده سز شم گفت ۵ تومن میگیرم نامه میزنم منم زورم اومد اومدم خونه با شوهرم صحبت کردیم ولی به نتیجه نرسیدیم گفت در غیر این صورت درد طبیعی باید بکشی بعد ببینن نمیتونی سزارینت کنن خلاصه منم گفتم باشه یه هفته باز گذشت دیدم خبری نشد باز رفتم معاینه کرد گفت اصلا یک سانتم باز نیستی خیلی دکتر با تجربه ای بود دکتر لیلا مقیمی دست می زد رو شکمم وزن بچه رو میگفت ،خلاصه بازم اومدم خونه صحبت کردیم آخر شوهرم گفت بیا۵ تومنو ببر بده قال قضیه رو بکن دیک منم باز دو روز بعدش رفتم باز معاینه کرد گفت تو ۴۰ هفته رو رد میکنی بعد زایمان میکنی از اول بهت گفتم بیا نامه بدم برو بستری شو گفتم باشه نامه رو داد گفت من سرم چند روزی خیلی شلوغه برای ۲۵ شهریور نامه میزنم نامه داد ۷ صبح رفتیم تخت جمشید همه چی تمیز و با برنامه پرسنل برخورد خوب داشتن رفتم برای تشکیل پرونده ک جلوی در زایشگاه بود برای اولین بار تمام بدنم استرس گرفت صدای ناله میومد دیگ منم میترسیدم جوری که قرار بود فیلمبرداری اتاق عمل داشته باشیم یادم رفت ب شوهرم بگم موقع حساب کردن بگه اونم یادش رفته بود خلاصه دکترم ۸ زنگ زد ک مریضم اومد؟