۹ پاسخ

من و ارغوان هم سرما خوردیم اما خیلی سبک فقط آب ریزش بینی خستم کرده یه هفتست چند روزه مهره کمرم بیرون زده دکتر استراحت داده بخاطر شغلم بیشتر از دو روز نتونستم نرم سر کار البته با رعایت تمام نکات میرم خونه میام دخترم رو نگه نمیدارم صبح آقام میبره خونه مامانم غروب از سد کار میاد بر مبگردونه تا من استراحت کنم ناهار شام با آقامه کارای خونم خودش میکنه شستن و پوشک کردن دخترم انجام میده شبا دس به سیاه سفید نمیزاره بزنم باباش هم اگه خانمش مریض باشه کار میکنه تو خونه اینا رد و خانواده یاد میگیره مرد معمولا

شیمااسم خودته شب ها وقت خوایه لیوان شیربخورچای عسل لیمو سیستم ایمنی بدنت قوی میشه زودترخوب میشی

حق داری درکت کردم منم این بلاها سرم اومده هیچی نمیفهمن مردا فقد ب فکر آسایش خودشونن ..آدم مریض حوصله ی خودشم نداره چ برسه ب خرید و کارای خکنه

حالا خوبه نگفته مریضم
مردا ببینن مریضی خودشونو میزنن مریضی
که کاری نگی بهشون

همون اول باید تمارض میکردی خودتو میزدی ب موش مردگی وقتی میگه پاشو پامیشی وقتی حالت بده هم بچه رو حموم میبزی هم غذا میپزی هم دکترتو کنسل نمیکنی شوهرتم میگه این سالمه دیگع

وای بخدا حق داری. چرا مردا این چیزارو نمیفهمن. شوهرم منم یکبار بدون هماهنگی مرغ آورد منم گذاشتم پشت در تا رفت سطل آشغال. دیگه بعد از اون اول ازم میپرسه بخرم یا نه. منم آدمم وقتی مریضم یا پریودم نمیتونم سرپا باشم. خودشونم که هیچ کاری نمیکنن

اووووف گفتی بچه ها دست بالمونو بستن وگرنه منم می دونستم باشوهرم 😑😑😑

خوب کردی اعصابتو خورد نکردی

ان شاالله خوب بشی چقدر سخته مریضی مخصوصا بچه مریض بشه

سوال های مرتبط

مامان مهرسام مامان مهرسام ۲ سالگی
مامان امروز واسم به اتفاق افتاد که فهمیدم تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته من امروز بلند شدم صبح دیدم عروس هلندی من هی میگه نه هی اشوب داره گفتم این چشه واسه اولین بار بهس گفتم مرگ چت شدع خودم الان عذاب وجدان گرفتم صبح واسه پسرم شیر گرم کردم بدم بخوره هرکار کردم نخور یه بیست دقیقه نخورد گفتم شاید لیوانش کوچیک نمیخوره براز تویی لیوان بزرگ‌بریزم هی دیدم عروس هلندی من میگه نه گفتم چت شده سرش تکون‌میداد میگفت بیا اخر بلند شدم ظرف بشورم گفتم بخور نخوری بابا پارک نمیبره تورو پسرم هرکار کردم نخور در حین ظرف شستن متوجه شدم لیوان کوچیکه شکسته بعد گفم لابد از اعصبانبت پرتش کردم که دیدم پسرم‌لیوان داد گفت نمیخورم منم گفت پس شیر بزریزم لیوان لشورم وقتی لیوان شیر شو‌ریختم دیدم ته لیوان خورده شیشه هستع واقعا نمیدونم این بگم معجزه یا چی خداروصد مرتبه شر میکنم پسرم‌نخورد چون ممکن بود با خوردن شیر شیشه ریه بخورش بشه بعد ریختن شیر عروس هلندی من تویی خونه ساکت شد هی اواز میخوند خداروشکر‌میکنم‌ امروز واقعا خدا قشنگ نشون داد که بنده من من همیشه حواسم بع تو هسته اینم بگم وقتی این عروس هلندی هدیه گرفتم همیشه میگفتم نمیخوام ولی دیگه امروز میگم این عروس هلندی یه تیکه از وجود من شده واقعا مامان اگه بچه‌چیزی نمیخوره به زور ندین شاید حکمتی چیزی تویی اون کار هسته
مامان قند عسل مامان قند عسل ۲ سالگی
شما بودید چیکار میکردید؟
امروز رفتیم ارایشگاه یه بچه ای هم اونجا بود همسن پسر من دختر بود دستش یه عروسک بود دست پسر منم ماشینش بود که داشت بازی میکرد بچه اومد ماشین پسر منو ازش گرفت هرچی پسرم رفت ماشینشو بگیره بچه دویید و نداد بهش پسرم هی غر زد اونم دویید سمت مامانش مامانش بهش گفت بده بهش گفت نه مامان برگشت به بچش گفت پس بده من بزارم تو کیفم برات قایمش کنم🙄 به منم گفت وقتی حواسش پرت شد میدم منم منتظر موندم ولی ۵ دقیقه ای گذشت تمام مدتم پسر من به من غر میزد و ماشینشو میخواست مادره هم چون بچه خودش گربه نکنه ماشبن پسر منو نمیداد تا پسر من بهو بغض کرد اومد دست منو گرفت من خیلییی دیگه ناراحت و عصبی شدم دست پسرمو گرفتم رفتم پیش مادره با جدیت گفتم لطفا ماشین پسر منو بدید پسر من داره حرص میخوره و ناراحته پشت چشمشو نازک کرد گفت بفرمایید ماشین داد بچش شروع کرد جیغ و داد منم پسرمو بردم یه سمت دیگه ماشین بازی کنه . خیلی عصبی شدم وقتی بغض کرد بچم . واقعا بعضیا چی فکر میکنن پیش خودشون؟؟؟؟