شما بودید چیکار میکردید؟
امروز رفتیم ارایشگاه یه بچه ای هم اونجا بود همسن پسر من دختر بود دستش یه عروسک بود دست پسر منم ماشینش بود که داشت بازی میکرد بچه اومد ماشین پسر منو ازش گرفت هرچی پسرم رفت ماشینشو بگیره بچه دویید و نداد بهش پسرم هی غر زد اونم دویید سمت مامانش مامانش بهش گفت بده بهش گفت نه مامان برگشت به بچش گفت پس بده من بزارم تو کیفم برات قایمش کنم🙄 به منم گفت وقتی حواسش پرت شد میدم منم منتظر موندم ولی ۵ دقیقه ای گذشت تمام مدتم پسر من به من غر میزد و ماشینشو میخواست مادره هم چون بچه خودش گربه نکنه ماشبن پسر منو نمیداد تا پسر من بهو بغض کرد اومد دست منو گرفت من خیلییی دیگه ناراحت و عصبی شدم دست پسرمو گرفتم رفتم پیش مادره با جدیت گفتم لطفا ماشین پسر منو بدید پسر من داره حرص میخوره و ناراحته پشت چشمشو نازک کرد گفت بفرمایید ماشین داد بچش شروع کرد جیغ و داد منم پسرمو بردم یه سمت دیگه ماشین بازی کنه . خیلی عصبی شدم وقتی بغض کرد بچم . واقعا بعضیا چی فکر میکنن پیش خودشون؟؟؟؟

۷ پاسخ

چه بی‌فکر! همین کارها رو کرده بچه‌اش فکر میکنه میتونه وسایل بقیه رو بگیره دیگه. تو خانمی کردی جرش ندادی😑

اصلا از اول کار رفتار مادرشون اشتباه بوده صدرصد بچه وقتی گریه کرده وسیله دیگران گرفته گفته بزار قایمش کنم تا حالا برام پیش نیومده ولی اگردخترم گریه کنه به هیچ وجه هیچ وسیله ای از دیگران رو بهش نمیدم از الان باید بفهمه که فقط وسیله ی خودشو میتونه برداره وبازی کنه مخصوصا که بچه تو سن دو سالگی باشه کاملا میفهمن ودرک میکنن

😂😂😂دقیقا منم عین تو هر جا میرم یه عقب مونده سر راهم سبز میشه اعصابمو داغون میکنه😒😐😂

کار خوبی کردی

از کارت دلم خنک شد

وا ببخشیدا اون دیگه عملا داشته یه جور دزدی یاد بچه میداده!! با اجازه کی توی کیفش قایم کرده؟!!! دو روز دیگه هم از سوپری بیسکویت تو کیفش میکنه ک بچش دلش نخواد یعنی؟!!

بی فکرن بی فکر

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
سلام مامانای گهواره من ی نگرانی توی ذهنمه که خواستم باهاتون درمیون بزارم لطفا هرکی که بچه داره و تجربه داره جواب بده .من خودم خانواده کم جمعیتی هستیم و فقط من ازدواج‌کردم خانواده شوهرمم همه نوه هاشچن بزرگن پسر و بچه خواهرشوهرم تقریبن هم سن هستن و اینکه رادمهر تمام وقاش توی خونه هست و بیشتر با خودمو پدرش بازی میکنه اصلا با بچه ها نیست شاید ماهی ی بار یا دوماهی ی باری چندتا بچه عشت نه ساله باهاش بازی کنن..پسرم هرموقع میره خونه پدربزرگش ماشین داره میبره توپ داره و اینا بعد اجازه میده دخترخواهرشچهرم هم بازی کنه بعد همه میگن که رادمهر خیلی مهربونه ولی اون دختر که چهاروز از پسر من بچه تره اجازه نمیده رادمهر به ی چیز بی ارزش توی لسباب بازی هاش دست بزنه و جیغ میزنه تا اینکه ی شب اومدن خونه ما چون ماشین نداره من واسه رادمهر نکه زیاد اما همین ماشین دسته دار راکر و هرچیزی که سرگرمش کنه براش گرفتم اچن نه راکر داشت نه ماشین با اسباب بازی های پسرم بازی میکرد و مثلا رادمهر میخواست سوار ماشینش شه جیغ میزد رادمهر پیاده میشد اون سوار شه اگر هم رادمهر نمیذاشت خونه رو میذاشت روی سرش من رادمهر رو سرگرم میکردم که اون بازی کنه و پسر بزرگ ی خواهر شوهر ذیگم هم اینجا بود گفت کارت اشتباهه رادمهر هم باید اینجوری باشه ادامه پایین میزارم