به وقت چهارماهگی 💙
وقتی فهمیدم باردارم باورم نمیشد اینکه بعد از نه سال بازم قرار طعم شیرین مادر بودن بچشم باورم نمیشد یه فرشته کوچولو تو وجودم که الان همه امیدش منم باید مواظب هر قدم و رفتارم باشم هر روز که می‌گذشت طاقتم کمتر میشد همش غر میزدم چرا نمیگذره و بابا هم با اون خونسردی همیشگی اش میگفت یه چشم بهم بزنی جوجه تو بغلت شاید اون روزها از حرفش لجم میگرفت و می گفتم تو جای من نیستی که انقدر آسون میگی. ولی الان میفهمم که چقدر زود گذشت کوچولو بچه مامان 💙
چهارماهه که کنارمونی ،چهارماهه که فرق روز و شبم نمیدونم ،یا کنار تو هستم و وقتی هایی که می خوابی میشم یه معلم برای آجی جونت 💖
این روزها میگذره سخت و پر استرس ولی وقتی تو و آجی میبینم میون اون همه خستگی لبخند میاد رو لبم از اون خنده هایی که با هیچ چیز تو دنیا قابل مقایسه نیست 💙💖💙💖
شکر برای بودنتون جوجه های من💝💙
خلاصه که چهارماهگیت با تاخیر مبارک جوجه کوچولو

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط