۱۴ پاسخ

پرستار بگیر هر زایمان سختی خودشو داره و ببخشید طبق چیزی که از شوهرت گفتی خب چرا انقد بچه میاری به فکر خودت نیستی. چرا جونت و از سر راه نیاوردی که فکر سلامتیتم باش

زایمان طبیعی زیاد نیاز ب کمکی نداره
ولی خب یکی میخواد به اون دوتای دیگه رسیدگی کنه
چون خودت بخوای رسیدگی کنی از پا میوفتی عزیزم

وسیله داخل یخچالت آماده کن آرد تفت بده آماده کن بریز تو شیشه نبات پودر کن آماده کن واسه کاچی که همه چی آماده باشه

بهتره این فکر رو کنار بذاری و بگی یکی بیاد کمکت، در ضمن خدا چشم چپ رو محتاج چشم راست نکنه. خدا مادرت رو هم حفظ کنه.

وای نه حتما یه ماما بگیر برا خودت هرچی باشه زایمانه دیگه بیحالی یکی باشه

خوب بچه هات رو میخوای پیش کی بذاری

جنسیت بچهات چیه ؟

سنو کجا رفتی بچه مشخص چیه

کاش یه پرستاره دلسوز گیرت بیاد .خانواده های ما وقتی کاری دارن خودمونو جررر میدیم وقتی داریم دعوا درست میکنن ک نیان

مامان درسا شوهرت نیست چند روز پیشت بمونه

سلام عزیزم زایمان به هر حال سختی های خودش رو داره وقتی خونواده خودت نمیان از خونواده همسرت کمک بگیر

من ی بار زاییدم اونم تو شهر غریب اونم اورژانسی و زودتر از موعد و سزارین تا مامانم رسید زاییده بودم دو روز موند داییم فوت کرد ک البته چندسال بود بیمار بود.بعدش مادربزرگم فوت کرد بعد یک هفته.شیرم خشک شد...بچم کم وزن...من بدون تجربه...هررررررچی ک بگی سرم اومد...الان دارم فک میکنم برا بچه دوم کاش میشد پرستار بگیرم بالاسرم

طبیعی من مادرم بود ولی خودم تمام کارام میکردم زیاد به خودت فشار نیار

عزیزم زایمان اول و سوم نداره که زایمان سخته بعدشم کمکی داشته باشی استراحت کنی زود سرپا میشی خواهری زنداداشی کسی نیست حداقل روزها بیاد کمکت یا از خانواده شوهرت

سوال های مرتبط

مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
سلام خانوما من و همسرم همیشه درمورد رابطه و محبت مشکل داشتیم
(یا من باب میلش نیستم یا ادم سردیه)
رابطمون چهل روز ،سی روز یباره که تایمش کم
من اصلا سمت همسزم برای رابطه نمیرم اوایل ازدواج هفته ای چند بار رفتم سمتش ولی پسم میزد یا میگفتم بغل کن اینا نمی‌کرد کم کم منم زده شدم
الان مثل خودش من ماهی دو س بار اگه بغلش کنم
من چند روزی خونه نبودم دیروز برگشتم گفتم دلم سک س میخواد شاید دو س ساله نگفتم بهش دیشب مثل اوایل عروسی واقعا نیاز داشتم
(مادرشوهر و پدرشوهرم اومدن دیدنم تا ساعت۱۲ موندن همسرم ۱۱ زفت بخوابع)
من دخترمو خوابوندم رفتم پیشش بهش نزدیک شدم ب بهونه مختلف بیدارش کردم ، گفتم بغلم کن ،بوسم کن بیا بغلت کنم لباستو در بیار گفت ولش کن همه جوره سعی کردم بهش بفهمونم
دیدم خبری نیست منم رفتم پیش دخترم خوابیدم گفت بیا اینجا گفتم نمیخوام نه میبوسی نه بغل نه چیزی
واقعا حالم بذ شد هم بهش نیاز داشتم
هم بی تفاوت بود
بهش گفتم صبح میگه تقصیر خودته من خواب و بیدار بودم تو چرا رفتی
من دیشب خواستم ی چرت بزنم بعدش پاشم تو خودت دنبال مقصری و کلی م بدهکار شدم منم گفتم اگه هر مرد دیگع ای رو تخت بود حداقل بغل میکرد

نمیدونم چرا اینجا گفتم فقط دوست داشتم یکی بشنوه حرفامو