۱۰ پاسخ

بفرست مهد کودک

از اول نباید میزاشتی بره و بمونه اونجا

عزیزم اصلا حرص نخور
سعی کن جو با آرامش بگذرونی
منم با مادرشوهرم اینا یه جا زندگی میکنیم
وقتی پول نداریم جدابشیم پس براچی بقیه زندگی برا خودمون تلخ کنیم
خیلیا با خانواده شوهر زندگی میکنن و اینجوری هستن
ولی اول شوهرتا راضی کن با حرف
اونم بالاخره زمان می‌بره
بعد جای خواب بچتا آروم آروم بیار خونه خودتون بعد غذا به مرور درست کن
بعدم یهو نمیشه نرن ک

یه چیزی هم بگم خیلی اخلاقیات ذاتی بعد ک بزرگ بشه درست میشه

خب دیگه وقتی با هم یجا هستین چیکار داری ولش کن بزرگتر شه خوب میشه

هرروز ببرش پارک باهاش وقت بگذرون از اول نباید زیاد میذاشتی بره براش عادت شده

عزیزم ببین اوناچکاربراش میکنن تو2برابرش کن بامحبت وعشق بیشتربکشش سمت خودت منم خونم یکیه ولی نمیذارم ببرنش تاحالاچندباربردنش نزاشتم5دقیفه شه رفتم اوردمش ازمن هنوز 1ماهه هست بعد نوه پسری تکه گفتم نمیخوام بهتون وابسته شه رک گفتم حالامادرشوهرشبامیادخونه ما میخوابه خیلی هم نمیزارم دستش باشه

با شوهرت صحبت کن چندین بار
با دلایل روانشناسی
بگو بچه بد تربیت میشه
آروم آروم دورش کن ازشون

پسرت هنوز نفهمه عزیزم چرا نگرانی
تو خونه براش سرگرمی جدید درست کن نمیره دیگه جای اونا
گوشی بده دستش ، خوراکی بخر ، کارتون بزار دوروز ک نره دیگه نمیره

جاری من اینطور بود دقیقا مثل شما حتی بچه رو ۱۵
۲۰ روز میبردن
جدا شدن الان پسرش اصلا نمیاد

چاره اینه ازخونه دربیاید بیرون درست میشه وگرنه تااخرهمینه تربیت هم نمیشه جندشخصیتی میشه

سوال های مرتبط