امروز سایدا خیییلی گریه میکرد خییلی بهونه میگرفت جیغ میکشید خودشو از بغلم مینداخت اصلا نمیخوابید ظهر نیم ساعت فقط رو پام بود بعدش بیدار شد دوباره نق نق میکرد تا الان کلی گریه کرد نمیدونم چشه سرم داره میترکه از درد

عزیزم باور نمیکنی پسرم یه هفته اینجوری بود فقط گریه میکرد همش داخل بغلم بود شبا تا صبح داخل حیاط می چرخوندمش اصلا داغون شده بودم بردمش پیش محمود زاده بهش یه قطره دل درد داد چند روز خورد دیگه خوب شد
البته اینم بگم پیش ی ملای سرکتاب باز کردیم براش گفت چشم هم زدنه

پسر منم دیشب اینطوری بود از ۹ شب تا ۱۱ شب
دیگه اخراش گریم گرفت از خستگی
فک کنم از دندوناشون

شاید از خونه موندن خسته شده
بعضی وقتا سایدا هم هی بهونه میگیره میبرمش بیرون گردش خوب میشه

دندونه امیرعلی هم دقیقا همینجوره البته نزدیک دو هفتس که بیقراره یکی از دندونش دراومده بازم بی‌قراره واین همچنان ادامه داره

استامینوفن بهش میدادی

استامینوفن بده اروم بشه بخوابه

فقط دندونه منم دخترم یک روز همینجوری شد فرداش تب کرد پس فرداش دندون دراورد

استابده پهلوهاش‌و چرب کن قطره دایمتیکون بده

دلش درد میکنه اروغش بگیر یکم عرق نعنا با یکم آب مخلوط کن بده بخوره آروم میشه منم دخترم تا آلان هنوز دل دردش خوب نشده

سرما نخورده دل درد نیست شاید تشنش اب دادی استا دادی شاید می خواد دندون دربیاره

لابد دندون داره در میاره

بهش یکم آبجوش نبات بده