چقد چند ماه اول یچه داری سخته نه؟پسر من نه زردی داشت نه رفلاکس فقط حدود سه هفته کولیک داشت تا سه ماه هم مامانم پیشم بود باز داشتم میمردم از خستگی و حال بد .همض گریه میکردم میگفتم من چرا انقد زود خسته میشم چرا ضعیف شدم.مامانم میگفت چون زاییدی طبیعیه.اونایی که کمک نداشتن چی کشیدن دیگه واقعا سخته

نه واقعا
هیچی اندازه افسردگی برام سخت نبود از درون متلاشیم کرد چقدر گریه کردم غصه خوردم یادم نمیره

من نداشتم 🥲💔
مامانم به دلایلی نتونست بیاد
بچم زردی گرفت دوسه روز بستری بود ،کولیک، درد بخیه
افسردگی، چیا که نکشیدم 🥲🥺
باور میکنی پیش میومد کل روز بدون غذا بمونم😕
یادم که میفته دوسدارم عین اسب زار بزنم
فقط دعا میکنم خدا آرادمو حفظ کنه دیگه روی بچرو نبینم

واقعا سخته من دو بچه کوچیک کسی کمکم نمیداد ولی خداروشکر دومی اروم بود گذشت

خدا ان شاالله مامانتونو براتون نگهداره من سر ۵روز پاشدم مهمون داری و شوهرمم دودفعه سفرکاری داشت چیماه تا ۳نمیخوابید فقط جیغ میزد....دوره شدید سختیو پشت سرگذاشتم دست تنها

بچ منم زردی داش
ببین من هنوزم احساس افسردگی ت وجودم هس😔😔

خوش بسعادت کمکی داشتی
منی ک تنها بودم از روز زایمان تا الان چی
فق همسرم‌کنارم بود😔😔

کمکی هم نداشتم

آره واقعا اوایل یه جور عجیبی سخت تره، منم کمکی نداشتم مامانم اومد اما سن و سالی ازش گذشته توان کمک نداشت، مجبور شدم چند روزه بلند شم خودم کارا رو پیش ببرم، هانا یه هفته نشده بود که زردی گرفت دو شب دستگاه آوردیم بچه م داخل دستگاه تاب و قرار نداشت مجبور بودم کنارش دراز بکشم بتونه سینه مو بگیره فکر کن با وجود بخیه چه کش و قوسی به خودم میدادم داخل دستگاه بتونه بگیره😣😭 بعد رفلاکس و کولیک و شب بیداری ها و گریه ، تو چهار ماهگی فکر کردم آرامش بیشتری برقرار میشه اما حساسیت پروتیین گاوی شروع شد. خلاصه چی ها کشیدم چه همه استرس اونم تو شهر غریب دست تنها، دلمرده و افسرده، بارداری هم استراحت مطلق شدم اصلا مردم پوسیدم تو خونه، تو این غریبی کسی هم نبود سراغی ازم بگیره. هیچ وقت نمیتونم خانواده شوهرم رو ببخشم که تو اون روزا مهری ازشون ندیدم، یا خیلی از دوستان و فامیل خودم ، درسته دور بودن دسترسی نداشتن اما توجهی هم نداشتن شده با تلفن

من تا چها روز زنداداشم اومد بعد مادرم بستری کردن بیمارستان اونم رفت دیگه من موندم و دوتا بچه و دست تنها و کار خونه و اشپزی و ولی واقعا چن ماه اول خیلی سخته

پسر من هم زردی داشت هم رفلاکس خیلی روزای بدی بود

خیلی سخته الانم سخته یه روز غذا نمیخوره یه روز تب داره یه روز بیقراره دندونه حالا هم خیلی سخته اما شیرین لحظه به لحظه اش شیرینه

🤣خواهر تا دوسال سخته
دندون راه رفتن حرف زدن

دختر من ۴۵ روز زردی داشت
رفلاکس داره هنوزم
ولی کولیک نداشت

به نظرم نود درصد برمیگرده به دوران حاملگی و اینکه بعد از زایمان واقعا ماهای اول آدم به خاطر بی خوابی و شرایط بچه و بهم ریختگی هورمونی واقعا اذیت میشه
اما واقعا بچه خیلی شیرینه

وای میترسم دربارش صحبت کنم 🥴😵‍💫🫤