۳ پاسخ

منم خیلی این احساس و دارم برای همین دو هفته ای هست سعی میکنم هرروز یا یه روز درمیون ببرمش بیرون لااقل محیط اطرافشو ببینه، گاهی دنبال گربه ها میوفته یا مثلا موتور میبینه با ذوق میره سمتش دست میزنه خیلی عذاب وجدان میگیرم وقتی اینجوری میبینمش🥲

پسر من صبحا دیر بیدار میشه بیدار ک شد یکم بازی یا برنامه کودک بعدش یکم‌صبحونه
بعدش ابجی از مدرسه میاد دیگه دورور اونع بعدشم ناهار بعد از نهارم‌من‌بدو‌میرم‌سرکار میمونه پیش دخترم
کلا بچم تفریح و کار خاصی نداره طفلی مادر شاغل اصلا وقت برای بچش نداره
ظهرا نمیخوابه پسرم اسباب بازیاشو‌میریزم‌تا هر‌وقت خواست بازی کنه

صبح بیدار میشه صبحونه میخوره یکم تلویزیون نگاه میکنه منم کارام و میکنم میاد اونم مثلا میخاد کمک کنه باز خسته میشه یه یک ساعت میخابه باز من ناهار بعدشم که آجر بازی کتاب داستان نقاشی بعداظهر اگه هوا خوب باشه هر چهار پنج روزی تا پارک جایی اگه نه یه دوتا بچه از تو کوچه میارم یکم باهاش بازی کنن

سوال های مرتبط