خوشحالی یعنی بالاخره از دست بیمارستان خلاص شدیم خوشحالم ک حالت خوبه مامانی تو فقط خوب باشه حالت دیگه شیطونی کردنا و بیخوابیات اذیتم نمیکنه تو فقط حالت خوب باشه همین برام کافیه انشاالله هیچ مادری بچشو رو تخت بیمارستان نبینه💔
پ.ن.با یه بیمارستان دوست شدم ک هیچ کم مونده بود روزای آخر بجا پرستارا بیان آمار مریضارو از من بگیرن آخرشم روز آخر چنان دادو بیدادی کردم سر یه پرستار ک واقعا یادم میوفته میگم این من بودم انقد قاطی کردم یهو🤣🤣آخه اومد انژیوکت نفسو باز کنه قیچی نمی‌برید نفسم از شب اول ترس افتاده بود بهش میومدن سمتش چنان جیغ میزد ک دل سنگ آب میشد جوری بود ک سرماشو خودم وصل میکردم دیدم قیچی نمی‌بره این خیلی ریلکس وایساده داره دونه دونه باز میکنه آخر اومدم با قیچی تهشو ببره زد دست بچه رو ناکار کرد چندتا بریدگی انداخت رو دستش دیگه زدم اون کانال بخشو گذاشتم روسرم خدا منو ببخشه زیادی عصبی بودم😵‍💫

تصویر
۶ پاسخ

آخ الهی شکر
الهی که دفعه بعد که می‌ره بیمارستان واسه زایمان ش باشه

خدا قوت عزیزم ❤️ان شاءاللع هیچ بچه ای مریض نباشه و درگیر بیمارستان نشه 🥺خدا به دختر گلت سلامتی بده ان شاءالله ❤️

خوب کردی

شما فرض کن بخاطر یه اشتباه الکی مجبور شدیم ساعت ۳ونیم شب انژیوکت بچه رو عوض کنیم بچه چنان جیغ میزد ک یه بخشو بیدار کرده بود آخرم پرستار با یه لحن طلبکار اومده میگه بچه رو ببرید بیرون مزاحم استراحت پرسنله یه دورم اونجا از خجالتش در اومدم کلا هرچی پرستارا با من دوست بودن این یدونه با من سرلج داشت🫤🫤🫤

چی شده مگه؟

ان شالله زود خوب بشههه خدا قوت بهتون

سوال های مرتبط