۱۳ پاسخ

سلام آره منم این طوری ام اون خدمتکارو که همه مون میخوایم 🤦😂😂😂

عزیزم یکی رو بگو هر هفته بیاد برا نظافت خونه. یه ماشین ظرفشویی قسطی هم بخر برا ظرف ها. خیلی راحت تر میشی

تنها نیستی

منم همینم میفهممت عزیزم
اما خدارو شکر کن که علت تمام اینا یه موجود شیرین و دوست داشتنیه که مثل یه معجزه میمونه کسی که خیلی ها در حسرت یه نگاهشن..

سلام
بله همه اینهایی که فرمودید انگار توصیف حال خودم بود بااین تفاوت که تنگی نفس که نمیدونم دلیل ش چیه از خستگی از اعصاب از چیه را هم باید به حالتها اضافه کنم من

سلام عزیزم منم دقیقا حال شمارو دارم‌

منم خیلی دلم میخواست پرستار بگیرم🤣مخصوصا الان که جفتشون سرما خوردن و خودم پریود شدم! ولی هروقت یادم میوفته دوستم که دوقلو داشت و پرستار گرفت، و شوهرش پرستاره رو هم گرفت! با خودم میگم بذار از خستگی بمیرم ولی پای هیچ زنی نیاد تو زندگیم😆

امکان پرستار گرفتن برا بچه هارو نداری؟خیلی بهت کمک میکنه

شرایطش رو ندارید یه کمکی بگیری؟

منم دوقلو دارم و یه دختر سه ساله .
تازه دوقلوهام ۱۶ ماهشونه راه میرن دعوا میکنن دنبالم همه جا میان . مدام گریه و جیغ و ....
ولی به خوردن خودم میرسم هم صبحانه و ناهار شام کامل هم میانوعده عام چایی نسکافه خوراکی میوه همه چی میخورم. سرپا رو اپن همه کارمو میکنم.
از قبل تپلترم شدم
درسته خسته میشم عصبی میشم داد میزنم ولی ریخت و پاش اصلا برام مهم نی. هفته ای یبار مرتب سرسری میکنم .
به خودت سخت نگیر عزیزم
من فقط و فقط مشکلم اینه که عصبی شدم و‌گاهی دخترم و میزنم مثل امروز که کلی ناراحتم.
کاش دستم بشکنه یا لال بشم فحش ندم . بقیه چیزا درست میشه

من وقتی خسته م میخوابم به تمیزی خونه و کارام فکر نمیکنم مهم خودمم
خدمتکارو اصلا دوس ندارم داشته باشم پرستار بچه ها که میاد انصافاً با اینکه نگفتم به خونه برسه به خونه هم میرسه شوهرم گاهی میگه وقتی سرکارم نیستی بگو بیاد اصلا راضی نمیشم انگار راحت نیستی تو خونه

خوب این همه کمال گرا نباش که به بچه ۱۱ ماهه تلاش داری همه جا تمیز و مرتب باشه خوب نباشه چی میشه مگه

آره منم شوهرم امشب قرار بود ب مناسبت تولد به جا هدیه (دستش خالیه*)ماساژ بده ،خوابید گفت فردا ولی من هنوز منتظرم ،اون خر خر خوابه ،دیگ نزدیکه ک گریه م بگیره مردا چرا نمیفهمن آدمو

سوال های مرتبط

مامان پسری🍁 مامان پسری🍁 ۱۱ ماهگی
بعضی وقتا میگم کاش انقدر نوزادی بچمو به خودم سخت نگرفته بودم ..من اصلا هیچی از کولیک نمی‌دونستم پارسال شب یلدا بچم یهو از عصر شروع کرد گریه کردن و نخوابید تا شش صبح فردا یعنی بخدا من انقد گریه کرده بودم ک بچم کم خوابی میگیره مریض میشه حتی نمی‌دونستم دلش درد می‌کنه ..هی مامانم می‌گفت برا بچه ها عادیه نمی نشست توضیح بده ببینم چرا باید عادی باشه فکر میکردم داره دلداری میده..باز اولین بار که بالا آورد بخاطر رفلاکسش من انقد ترسیده بودم و خودمو زده بودم
باز دهنش برفک زده بود تاخود دکتر گریه کردم ک چرا دهن بچم اینجوریه هی مامانم گفت آروم باش دختر مگه چیه
وای من چرا همچین کردم ..اولین باری که بالا آورد بستری بودیم تو بیمارستان بخاطر زردیش پرستارا گفتن چیزی نیس دومین بار خونمون تنها بودم انقد خودمو زدم انقد خودمو زدم انقد گریه کردم کور بشم😭😭😂😂😂😂بخدا الان خندم میگیره اگه ی روز خدا بهم باز بچه بده از این رفتارها نمیکنم
نصف شبام پا میشدم دست می‌بردم طرف دماغش نفسش بخوره بفهمم زندس
یه شبم پستونک گذاشته بودم دهنش پدر شوهرم اومد گفت چیه این ماس ماسک گذاشتید دهنش رفتم تو حموم انقد گریه کردم کور بشم 😑😑😑😑کاش یبار اونروزا برمیگشت می‌فهمیدم دارم چیکار میکنم
هرموقعم برا کولیکش گریه میکرد منم گریه میکردم میگفتم بچم کم خوابی میگیره
البته اینم ک ۱۹ساله بودم بی تاثیر نبود شاید😫