دیگه خسته شدم دخترم یکسره بغل میخواد
مدام بی قراری میکنه با هیچی اروم نمیشه
خوابشم خیلی کوتاه و سبکه که حداقل دل به خپابش خوش کنم برای استراحت
هرجا میریم باید برگردیم خونمون ایقد که اذیت میکنه همه میگن خدا بهت صبر بده
خسته شدم دیگه دست تنها هم هستم
شوهرم هم از صبح ۷صبح که میره فقط برای نهار زود میاد و باز میره تا ده و نیم شب بعد فکر میکنه من تنبلمو و همش تو خونه دارم استراحت میکنم که غذا نمیپزم و‌فلان اصلا دردمو نمیدونه همش میگه اکه این بچه نبود چیو بهونه میکردی و باید به این زندگی عادت کنی و خودتو با شرایط وفق بدی ولی واقعا نمیشه بخدا نمیشه😭😭وقتیم میاد خونه چنددقیقه دخترم باهاش میخنده و بازی میکنه شبم که میره راحت میخوابه اصلا بی قراریشو نمیبینه فکر میکنه من الکی میگم
از بی خوابی و خستگی مدام سرگیجه میگیرم ایقد بغل کردم همش کمرم درد میگیرم

مردا خیلی بی درکن
اونروز منم ب شوهرم گفتم خیلی خسته م میگه مگه چیکار کردی۰😐

ارع خیلی سخته منم همین مشکلم بود تا وقتی که یه سرما خوردگی خیلی شدید گرفتم و چند روز زمین گیر بودم
بعد که همسرم خودش دخترمو نگه داشت فهمید چی میکشم
الآنم خیلی به فکرمه و خداروشکر درکم‌میکنه
به نظرم ط هم سعی کن تو شرایط خودت قرارش بدی تا بفهمه چقدر بچه داری سخته

عزیزم درکت میکنم ولی شوهرت هم باید ملاحظه ی شما رو بکنه دگ،شب که اومد نزار بخوابه یا چند باری از خواب بیدارش کن چرا فک کرده از بچه داشتن فقط تو تهیه اش باید موثر باشه؟! من که نمیزارم شب شوهرم بخوابه اونم باید تو بچه داری کمک کنه!روز شما نگهش میداری شب هم شوهرتو یه چند باری از خواب بیدار کن حداقل پوشک بچه رو عوض کنه تا متوجه شه که بچه داری خودش از کار تو معدن سخت تره😅

مردا فکر میکنن فقط خودشون دارن سختی میکشن، شوهر من 48 ساعت سرکاره و 24 ساعت خونس و بعضی وقتا هم 24 ساعت سرکاره و 48 ساعت خونس، اون تایم هایی که 2 روز خونس میفهمه من چی میکشم با بچه، دیشب گفت بیا شبو تقسیم کنیم یکم من بیدار میمونم و یکم تو، قرار بود از 12شب تا 4/5 اون بمونه با هانا و 4/5 تا 10 صبح من بمونم، من ساعت 1 اومدم دیدم بچم تب داره و آقا خوابیده، هم شیر دادم بهش و هم پوشکشو عوض کردم و هم جانشو حوله خیس گذاشتم، گفت برو من هستم، ساعت 3 به بچم باید قطره استامينوفن میدادم، دیدم اون چیه خوابیده و بچه دوباره تب کرده، گفت برو خودم هستم، گفت تو نمیخوای بخوابی اصلا، پس من میخوابم، انگار کم خوابیده، کلا من بیدار موندم تا 8صبح،

واقعا سخت بچه خیلی اذیت میکنه منم همین کار رو میکنه اونقدر گریه میکنه بغلش کنم بیچارم کرده ولی چاره ای نیست تحمل باید کرد تا بزرگ بشن

اره واقعا سخته منم تنهام خیلی وقتا ناهار اینا نمی‌خورم

عزیزممم تحمل کن این روزاهم میگذره زود

حالا من دوتا بچه دارم شاغل م هستم کارای خونه هم هست