من از همون ۵هفته که فهمیدم بهش گفتم چون دخترم سه سالش بود گفتم آمادگی پیدا کنه ..خیلی هم خوب شد که زود بهش گفتم چون خیلی مراعاتمو میکنه درکم میکنه ذوق خواهرشو داره که بیاد کلی راجبش باش حرف میزنم که یوقت بعدا نخاد حسادت بکنه و.....
من از اول بهشون گفتم😂
کلی هم ذوق کردن
الانم دوتایی باش حرف میزنن
بهشون گفتم ک نی نی باید تا عید تو شکمم باشه ک بزرگ بشه
من همون اولش گفتم چون خیلی وقت بود میگفت نی نی میخوام اول به پسرم گفتم و گفتم به بابا نگو رازه
زرتی رفت به باباش گفت مامان تو دلش نی نی داره
آخه نمیگفتم هی میپرید رو دلم و بغل میخواست
اخی کاش نمیگفتین
ما اخر هفته میریم براس کتاب قصه میخریم در مورد بچه دوم
فعلا با قصه امادش کنیم
بعد دیگ ماه اخر بش میگم ک چش انتظار نمونه
مثل من اشتباه نکن خیلی درموردش باهاش حرف نزدم الان اذیتم حس حسادت داروغیره
از سونو گرافی دوم که مطمین شدی دیگه بهش بگو
سلام عزیزم
یکیدوماه مونده بود فککنم
آره بچها اذیت میشن از انتظار
یادم نمیاد کی بهش گفتم فکر کنم اخراش بود چون دخترم خیلی کوچولو بود یه سال و نیمش بود که آبجی شد
من تقریبا ۵ ماهه بودم گفتم ولی ازاول تااخرش درمورد خواهر یا برادر داشتن و درمورد نوزاد واسش داستان میگفتم چندباریم نوزاد از نزدیک دید.ولی ماه اخر دیگه خیلی منتظربود
من دخترم ۷ سالش بود خودش از صحبتامون متوجه شده بود
منم دارم امادش میکنم ذهنش اماده باشه یهویی باشه اصلا نمیشه
من تقریبا از زمانی که شکمم داشت بزرگ میشد بهش گفتم ولی درک درستی نداشت تا زمانی که از بیمارستان اومدم و نی نی رو دید باورش شد که انگار یه نفر جدید بهمون اضافه شده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.