۱۲ پاسخ

من باشم کم کم رفت و آمدمو کم میکنم تا به مرور قطع بشه نهایت سالی یکی دوبار روح و روان بچه مهمتره

الان پسر منم از سر این رفتارا لجباز شده خیلیییی ، اونا هم طبقه بالا خونه مادرشوهرمن از خواب که بیدار میشه میان پایین تا وقتی بخواد بخوابه😑
همیشه هست

بله منم گرفتارم هر وقت بریم خونه مادرشوهرم یکی اینجوری داریم ، پسر خواهرشوهرم هر چی میگن بهش هم کار خودشو میکنه حتی الان هم اگه بیاد خونه وسایل پسر منو هم برمیداره با زور
پسر من عصبی شده همش داد میزنه و میگه نه من نمیدونم چیکار کنم دلم به حالش میسوزه...

من حدودن سه هفته پیش برادرشوهرم اومد هونمون دختر کلاس دومش تازه برای ماهلین ی کوله خریدم خیلی دوسش داشت هی میپوشیدش و بهش نمیداد منم حرص میخوردم ولی خوب مهمان بود چیزی نگفتم ماهلین هم زد ب در کولی بازی ازش گرفتش 😁
یا پسرش ۵ سالشه خدا شاهد ی دونه اسباب بازی سالم برا ماهلین نذاشت الان هرچی برمیدار میگه مامان امی ضا منظورش امیر رضا هست شکستش ی چندتا ماین راه سازی ماهلین داره یکیش دست ماهلین بود از دستش کشیدش ماهلین شد گریه حقیقتا ناراحت شدم اما گذاشتم خودش دفاع کنه اونم اومد ازش گرفتش بدو رفت اتاق خودش ب سرعت میگ میگ 😁 اینبار امیررضا شد گریه ولی خوب ماهلین بعد چند دقیقه بازم دید پسر عموش گریه میکنه اورد بهش داد بیا گلیه نکن
درکل باید بچه ها یاد بگیرن خودشون دفاع کنن
ماهلین هم اول همیشه بهش زور میگفتن وسیله ای بهش نمیدادن فقط خانواده پدریش بچه کوچیک دارن خانواده خودم اولین نوه هست بعد اومد دلوین عوص شد ب کل روی وسایلش حساس شده مثلا ی عروسک نیده ب دلوبن بازی کنه ولی سریع میکشه از دستش

دقیقا پسر منم اینجوریه بچه خواهرم هی اذیت میکنه

اون بچه چندسالشه؟

واسه من دوهفته پیش، پیش اومد.
اینقدر حرص خوردیم یه جا خودم بچه رو دعوا کردم آخرسر، بعد شامم سریع بلند شدیم اومدیم ، چون دیگه واقعا بچم داشت اذیت میشد

درک میکنم چی میگی چون همچین اتفاقی افتاده واسمون.
ولی ناراحت نشدم چون اون بچه کوچیک بود خیلی .ی مدت اینجوری بود بعدش اوکی شد الان اصن اونجوری نیست.
ما اون زمانایی ک پیش هم بودیم مراقب بچه ها بودیم

ببین منو خواهرم مثل همه ی خواهرا جونمون واسه هم در میره

اما بچه هامون اصلا با هم نمیسازن شدیدن رو مخن

دختر اون ۴ سالشه خیلی دخترمو اذیت میکنه باهاش بازی نمیکنه میزنه مدام جیغ میزنه ک هانا نیاد پیشم ب وسایلم دست نزنه ،دختر منم بچس خب نمیفهمه میره سمتش

ما هم یه مدته ک بخاطر ارامش خودمون و بچه هامون همدیگه رو نمیبینیم فقط تلفنی هر روز در ارتباطیم

خونه هم نمیریم اگ اون بره خونه مامانمم من دیگه تا اون هست نمیرم

چاره چیه خواهر تا یکم بزرگتر بشن مجبوریم تحمل کنیم

وای دفعه قبل پسرمو برده بودم خانه بازی یه پسر بچه ۴ساله خیلی جیغ جیغو شیطون بود خلاصه پسر من تو شن بازی بود اونم رفت اون تو فورا از دستش بیل و کشید سطل میکشید هر چی باباش میگفت تو اینو بردار اون برای نی نی از دستش نکش اصلا حرف حالیش نمیشد من واس چند دقیقه داشتم اذیت میشدم


بهتربن کار اینکه تو خودت ب اون بچه بگز حساب ببره ازت

منم داریم دوتا پسر برادرشوهر یکیش کلاس دوم یکی پیش دبستان بخدا رد میشن موهای پسرمو میکشن منم تا جای که بتونم باهاشون رفت وآمد نمیکنم مثل دیونه ها ازیتش میکنن اسباببازیاشو ازش میگیرن گریه کنه اونا می‌خندن وای اصلا تحملشون ندارم دیونه ها

مگه زیاد همو میبینن؟

سوال های مرتبط