۸ پاسخ

شاید درد قبل پریودی باشه

کمرت یخ کرده یا عضلاتت گرفته برو حمام آب داغ بریز روش یا اگه کیسه آب گرم داری آب جوش بریز توش بزار روی کمرت چایی زنجبیل بخور

ببینی گرفتگی عضلات برو دکتر آمپول شل شدن عضلات میزنن سریع خوب میشی

من الان یه هفتس حال ت رو دارم بی فایدس

ببین چندروژمدام باهمون کرم شوهرت بزن عالیه منم ازاین کرم قوطی ابی. که میزنی یخ میکنی. زدم به سینم خوب شدم یکهوسینه درد شدی شدم همه میگفتن کیست میخاستم برم دکترکه بااین کرم خوب شدم

مطمئنی باردار نیستی؟؟؟

منکه سزارینی هستم
از وقتی زایمان کردم همش کمردردم

اگه سزارین شدی کمردرد بعضی وقتا طبیعیه گلم منم بعضی روزا همینطوری میشم

سوال های مرتبط

مامان گنجیشک مامان گنجیشک ۴ سالگی
سلام مامانا از دیشب که خوابیدم نزدیکای ساعت۲نصفه شب دست چپم درد میکنه اولش گفتم چیزی نیست تکون میدادم به زور باهاش صورتم و شستم صبح ولی دور و بر ساعت۱۰صبح دردش چند برابر شد جوری که راه میرفتم یا می نشستم دردزیاد داره از مچ دستم انقد درد داره شدید که تو بیمارستان چند ساعت پیش گریه م گرفته بود تو عمرم اینجوری نبودم هیچوقت ولی خیلی زود عصبی میشم و یک هفته پیش گردن درد داشتم گردنم کج شده بود.خلاصه رفتیم بیمارستان دکتر گفت نوار قلب بگیرید و بیارید نوار قلبم سالم بود.دکتر گفت یا شوک عصبی یا دیسک گردن دارید.۳تا آمپول زدن و دو بسته قرص داد گفت برید خونه😥😫
اما دردش خوب نشده نه چیز سنگین بلندکردم نه باهاش کار کردم.کسی تا حالا این مشکل و داشته چیکار کنم ی کم دردش کمتر شده ولی نمیتونم تکونش بدم انگار ورم هم کرده.خانواده شوهرم میگن برو پیش جراح محلی دستتو ماساژ بده چیکار کنم😔😔نمیتونم هیچ کاری انجام بدم با ی دست دلم برای پسرم میسوزه😭
مامان آقاکیان🧒🏻 مامان آقاکیان🧒🏻 ۴ سالگی
سلام مامان ها تو رو خدا اگه تجربه ای دارین بهم بگین چیکار کنم
پسرم از همون کوچیکی هرکی میومد خونمون گریه میکرد که یا نره یا من باهاش میرم بخصوص مادرم و مادرشوهرم خیلی میچسبید به این دو نفر که من زیاد نمیذارم مادرم و مادرشوهرم بیان خونمون میگم کیان اینجوری میکنه من خوشم نمیاد نیاید تا از سرش بیوفته آخه مادرم میدونه من عصبی میشم درکم میکنه ولی مادرشوهرم انگار از خداشه کیان تا میگه نرو اینم کلا چطر میشه خونمون.
وقتیم بریم خونه مادرشوهرم یا مادرم گریه میکنه که من میمونم اینجا که من اصلا دوست ندارم بدون من جایی بمونه با هزار کلک باباش میارتش هردفعه ولی خب من همش استرس دارم که یه وقت نمونه.
الان مادرم بعد قرنی اومد خونمون قبلش کلی باهاش صحبت کردم که وقتی خواست بره گریه نکن ولی انقدر گریه کرد که آخر مادرم مجبور شد با خودش ببرتش. من الان باردارم فردا روز بخوام مادرم هی بیاد بهم سر بزنه این بچه اینجوری کنه من چیکار کنم به خدا دیگه نمیدونم چیکارش کنم