واااای که چقدر دوتا بچه شیر به شیر چالش داره
از ۹.۴۵ شب پروسه خوابوندشون شروع شد تا یه ربع پیش به اتمام رسید
دختر کوچیکمو گفتم بخوابونم برم سراغ بزرگه هرکار کردم نخوابید که نخوابید رفتم سراغ بزرگه چون خوابش نمیومد باید باهاش بازی میکردم تا خوابش بگیره اول گذاشتمش روی چهارپایه جلوی ظرفشویی اسکاجم دادم دستش یکم ظرف بشوره(دوست داره از کارای خونه بکنه ولی هنوز توانشو نداره درحد خوشحالی و اعتماد به نفس خودش اجازه میدم) انگار رو ابرا بود یه ۲۰دقیقه با ظرفا مشغول بود بعدش اومدیم کتابخونی با دوتاشون حدود نیم ساعتم کتاب خوندیم اب هویج دادم خورد با باباش رفت تو تختش ولی چون دوست داره قبل خوابش بشینم کنار تختش یکم حرف بزنیم قربون صدقش برم نازش کنم تا بخوابه منتظر شد تا دختر کوچیکمو خواب کنم برم پیشش این فسقلیم که نهایت مقاومت رو داره برای خواب خلاصه ۲۰ دقیقه زمان برد تا خوابش کردم رفتم پیش بزرگه اونم نیم ساعت زمان برد تا خواب رفت تا اومدم یه نفس راحت بکشم کوچیکه بیدار شد ۴۰ دقیقم با این دخترم مشغول بودم تا خوابش سنگین بشه بخوابه
هوووووف چقدر پرچالشه

۴ پاسخ

منم پسرمو خوابوندم الان دخترم هی خواب می‌ره باز بیدار میشه
دارم میمیرم از خوااااب

داشتم ب شیر ب شیر فک میکردم ک آقاااااا کنسلهههه😢

پرام☹️☹️
دمت گرم بخدا

خدا قوت عزیزم. من یدونه رو از ساعت ۱۱ دارم میخوابونم بلکه قبل‌تر. خیلی سخته.
دختر بزرگت چند سالشه

سوال های مرتبط