۳ پاسخ

یاد خاطره ای از خودم افتادم توعقد بودیم تازه سالگرد ازدواجمون بود کافه رزرو کرده بودم گل اراییو و اهنگ و کیک لباس ست خریدم برا هدیه اومد کادو رو دادم گفتم بریم کافه گفت نه چقد التماس کردم گفتم بابا رزرو کردم پول دادم گفت نمیام بدرک خودشم هیچی نخریده بود مهم نبود براش
منم خیلی دلم شکست مثل ابر بهار اشک میریختم بعد یکساعت گفت پاشو بریم داداشمم حالمو دید بزور منو بردن فک کن با چشمای کاسه خون و پف کرده و موهای پریشون قلبم درد میکرد تا مدتها

ببخشید میدونم الان ناراحتی توقع داری دلداری بدیم و بگیم حق با تو .اما رفتارت جالب نبود یعنی عکس از خود شوهرت و خوشحالیش مهم تره ؟نشد برین فدای سرت همون کیک رو بگیرین دستتون و ی سلفی بگیرین مکه نمیخواستی شوهرت خوشحال بشه خوب اینجوری ک روز تولدش میشه ی خاطره بد پاشو برو آرایش کن بعل اش کن عکس بگیرین کیک بدین ب هم دیکه .آخر شبم کادو .......بده بشه ی شب خاطره انگیز باور کن ما شده کیک و...خریدیم یدونه عکس درست و حسابی نگرفتیم پاشو نزار تو روز تولدش ناراحت باشه اونم خودش فهمیده کارش بد بوده. قبول کن شرایط اقتصادی بد نرد ها بی حوصله ان

لیاقت نداره ولش کن خودتو ناراحت نکن تو تلاشتو کردی

سوال های مرتبط

مامان mamane vorojak مامان mamane vorojak ۲ سالگی
چه شب مزخرفی بود امشب رفتیم خونه مادر شوهرم مهمونی اول که پسرم میگفت من تو ماشین نشینم گریه میکرد پیاده شو رفتم عقب نشستم شوهرم گفت مامان نیومد منم با کت پسرم صورتم و گرفته بودم من و نبینه این از اولش رفتیم اومدیم خونه از تو راهرو شروع کرد خونه نریم بغل منم نمیومد فقط بغل باباش میرفت کوله پشتیش هم برداشته بود میگفت بریم ددر گریههههههه میکرداااااا شوهرم دعواش کرد من بهش توپیدم بردش یکم تو راهرو الکی گفت آسانسور خرابه برگشتن تو دوباره گریهههههههههه شوهرم عصبانی شده بود من از اون بدتر گفتیم بیا بریم حموم آب بزنیم پاهات پوشکت و باز کنیم رفت حموم از حموم در نمیومد اومد انقدر گریه کرد گریه کرد که نگم آخر داد زدم سرش این میگفت تو برو بابام بیاد باباش میگفت سرگرمش کن من برم عصبی شدم منم این وسط روانی شده بودم آخر باباش اومد یکم به زبون گرفتتش ولی تا یکم برخلاف میلش میشد میزد زیر گریه اونم چه گریه ای اونم آخر داد زد سرش حسابی آخر خودمم نشستم به گریه از شدت عصبانیت خون دماغ شدم دلم شکست که من و پس میزد میگفت تو اصلا سمتم نیا 😭😥🥺🥺
مامان آلا مامان آلا ۱ سالگی
سلام خانما
من دیگه خیلی اذیتم
از روزی که بچم دنیا اومد خدا لعنت کنه دکترشو
زردی داشت گفت برو عرق کاسنی بخور و دوغ و اینا وشیرش بده تا زردیش بره
کاش میذاشتمش تو دستگاه
بچم از اینایی بود که دنیا اومدنی خیلی آروم و خواب بود کلا بعد که اینا رو ک گفت خوردم و شیرش میدادم که زردیش بره میدیدیم بعد هربار شیردادنش بالا می اورد حالا نگو اینا سردی بود و خیلی بد و باعث شد بچم کولیک و آلرژی و رفلاکسش همه فعال بشه و من اونموقع نمیدونستم
حالا از اون روز بچم همیشه تا ۷ماهگی داغون بود و شبا با ماشین و اینا میخوابید و بعدش هم عادت کرد ب سینه الان هم ک ۱ماه بیشتره از شیر گرفتمش اوایلش میذاشتیم تو پتو میخوابید الان دیگه هیچ جوری نمیخوابه خوابش که میگیره جیغ داد نق میزنه و منم عصبی و داغون میشم روش
دیگه دست خودم نیست
بچم داغون شده دیونه شده ار بس موقع خواب اذیت کرد و من عصیی شدم روش
لطفا خواهشا مادرایی که تجربه دارن اینجور و بچه شون خوب شده بگن چیکار کنم راه حل بدین ممنون میشم