۹ پاسخ

اینک میگی بهم توجه کن خیلی بده
باید مدل درخواستتو تغییربدی
یکم مطالعه کن تا ایندفه جواب بگیری

مرسی دوستان کلا تو دوران پریودییم دمدمی مزاجم دست خودم نیست

حالا رفته ی کمک بکنه دیگه حتما دست تنها بوده مبلو ک نمیتونن تنهایی جا ب جا کنن
واسه خانواده خودتم میرف کمک اینجوری میکردی؟

آلان زنگ زدم گفت کارم تموم شه میام برامن که میشه کمردرد سردرد یا خسته

۱۲:۵۱🤣

وای تو چقد دقیقی ۵۱. واااای خداااا

کارش تموم میشه میاد دیگه حتما گوشیو ندیده جواب نداده . هی پیله نکن بیشتر ازت دور میشه.

نه نزن خیلی گیر بدی بدتر میکنه

من باشم گوشیشو ج ر میدم بس زنگ میزنم

سوال های مرتبط

مامان رستا مامان رستا ۲ سالگی
چیکار کنم دختر اصلا راضی نمیشه بیاد حموم اول عاشق حموم بود تا میرفتم میگفت منم میخوام بیام حموم خودش لباساشو در میاورد میومد حموم ،بعد چند وقت میومد حموم میذاشت لیف براش بزنم ولی برای موهاش گریه میکرد باز هفته قبل بردمش راضی شد بیاد حموم براش کلی وسیله بازی برداشتم اومد تو حموم باهاش کلی بازی گردم بعد تا لیف رو برداشتم شروع کرد به گریه کردن یه جوری گریه میکرد که میگفتم الان نفسش بند میاد دیگه هر جور ش با کمک باباش با همون حالت گریه شستمش تقریبا دو ساعت طول کشید تا تونستم بشورمش الان یه هفته حموم نرفته از دیروز دارم بهش میگم بریم حموم قبول نمیکنه الانم عروسکشو برداشتم بهش گفتم بیا بریم عروسکتو بشوریم نیومد بعد باباش اوردش تو حموم کلی جیغ زد و گریه کرد منم بی خیال شدم اومدم باهاش صحبت میکنم میگم بگو چرا از حموم بدت میاد میگه دوست ندارم از بالا منظورش از دوش اب بیاد منم کلی بهش گفتم بهت قول میدم از بالا اب باز نکنم و .....ولی بازم قبول نمیکنه دیگه واقعا رد دادم چرا بچه اینقد باید چالش داشته باشن
مامان دردونه مامان دردونه ۱ سالگی
ی خاطره ار کار مثلا یواشکی که کلی داستان شد واسم .....
دخترم زردی داشت ، بردیم بیمارستان نزدیک خونمون بستری کردیم . ۲روز اونجا بودیم . دخترم ک ان ای سی یو بود ، برای مادرا هم ی اتاق داشتن نزدیک همونجا . حالا چون دختر من شیر منو نمیخورد ، پرستارام هروقت حوصلشون میکشید زنگ میزدن میگفتن بیا بچتو ببین . خودشون شیرخشک میدادن بهش .
روزی که قرار بود دخترم مرخص شه ، منم وقت دکتر داشتم واس سزارینم که معاینه کنه و گواهی مرخصی واس شغلمم بده ...

حالا اون اتاق مادران حموم هم داشت ولی من دلم نبود به اونجا و به سرم زد برم خونه دوش بگیرم که فردا مستقیم بریم پیش دکتر خودم و لباس تمیز واس دختر بیارم .چون ۱۰ دیقه راه بود تا خونه . و گفتم به شوهرم یا مامانم بگم میرم خونه ، منو میکشن که بچه رو تنها نزار بیمارستان ... حالا nicu هم کلا ۲ تا نوزاد داشت و پرستارا هم اجازه نمیدادن بریم بچه هارو ببینیم ...
خلاصه به هیشکی نگفتم و رفتم خونه .... ابگرمکن خراب شد ...( فک کن تو این ۴ سال سابقه نداشت خراب شه ، با اب سرد دوش گرفتم .... اومدم اسنپ گرفتم ،، توراه ماشینش خراب شد کلی معطل
شدم ...
بعدم دقیقا اون ساعت داداشم اومده بود ملاقات بچه مثلا ، چون نامزدش هم تو اون بیمارستان کار میکرد، میتونست بیاد بچه رو ببینه ...هی زنگ میزدن کجاییییی ...منم از ترس اینکه بفهمن بیمارستان نیستم جوابشو نمیدادم... کل بیمارستان رو گشته بودن ....
کلا رفت و امد من ۱ ساعت هم نشد ولی کلی استرس کشیدم چون بیخبر رفته بودم ... حالا اصلا بود و نبود من تو بیمارستان فرقی نمیکرد به حال بچه ... فرداش بچه رو هنوز مرخص نکردیم با شوهرم رفتیم دکتر خودم