۴ پاسخ

ای بابا همه تایپک ها شدم این مردهای ازار دهنده مگ ما خانوما چقدر دیگ کشش داریم😢

خوا خراو شری بو بکا😐😐😐بیژه هزار جاااار

کاش منم میمردم🥺🥺🥺🥺

چوگه نازارکم

سوال های مرتبط

مامان یاسین جانم،🧿 مامان یاسین جانم،🧿 ۴ سالگی
نمی‌دونم چیکار کنم الان از دهم شهریور ب اینور ک از خونه بابام برگشتم همش بدنم کسله میلرزه خوابم میاد همش افتادم معدمم ک نگو میجوشه فقط از نوک زبونم تا تو معدم مثل زهرمار تلخه هرچی قرص میخورم فایده ندارع
همش سردرد دارم افتادم بدنم جون ندارع
اعصابم ک دیگ نگو صفره صفره این پسره هم یکسره رو اعصاب منه انقد خرابکاره سر میجنبونم ی گندی زده دیگ انقد لباس جمع کردم از زمین قاشق چنگال و ظرف جمع کردم از زمین خسته شدم ادویه ها رو می‌ریزه توسینک اصلا ی کثافت کاری هایی می‌کنه عقل جن نمیرسه منم اصلا اعصاب نمونده برام بخدا یکسره فقط دارم داد میزنم
میشه بگید چی بخورم یکم آروم بشم خیلی وضعیتم خرابه شوهر منم این وضعیت می بینع بیشتر مسخرم می‌کنه ب فکر من نیست اصلا ک بگه ببرم دکتر یا چیزی با بچش می‌ره بیرون میاد منم ک ب پشمش توروخدا بگید چیکار کنم درموندع شدم بقران ،😭😥😔
گلومم ک نگو انگار سنگ گیر کرده مستقیم ب اعصابم زده نمیدونم چیه
دکترم فایده ندارع نمیدونم چیکار کنم ،😥🤕😮‍💨
مامان حَسونی وتودلی💛 مامان حَسونی وتودلی💛 هفته هجدهم بارداری
سلام صبح بخیر وشادی برای همتون انشالله🌸🩷
یعنی هیچی مهمتر از سلامتی نیست آدم باید رو پای خودش باشه
خدایا شکرت بابت سلامتی
خدایا شکرت بابت تمام داده ها ونداده هات🩷🥰
سه روز آنفولانزا گرفتم شدید در حد مرگ
تب شدید و سرفه بدن درد ک گلو درد شدید وسر درد واوووووو کلا از پا افتادم اصلا حال نداشتم راه برم دکتر
تابه روز شوهرم بردم کلی دارو وسرم
هرچی خواستن رگ پیدا کنن نبود ک نبود دستام و سوراخ سوراخ کردن
شوهرم دعواش کرد بنده خدارو گفتمش گناه داره دعواش نکن تقصیرش چیه من رگ ندارم.گفت صورتت عین چی زرده اینا هم هی میخان دست وسوراخ میکنن
وقتی مریض میشم شوهرم خیلی کمک حالم میشه مثلا غذا درست میکنه ب بچم میرسه لباسارو شست ضرفااااروو......
واینکه امروز ساعت ۶ صبح سرحال بلند شدم البته هنوز دماغم کیپه ولی بهتر از دیروز ک مرگ وباچشام دیدم
خدا روی هیچکس نیاره انشالله همه تو سلامتی باشن
پاشدم صبحونه خوردم آشپزخونه مرتب کردم........گفتم ی سلامی بدم
اینم دستم ک گفت رگت پاره شد
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پارت ۲۴
فرزین گذاشت رفت بیرون....
من موندم و انیس.....
نغمه توروخدا گریه نکن ببین بخدا درستش میکنم.....
مطمین باش می‌گیرند...
مگه دست خودشه....
خودم از خودم خجالت میکشیدم.....
انیس میشه بریم دکتر.....
مامانم زنگ زد....
انیس ج داد...
سلام خاله خوبین...
مرسی ماهم خوبیم....
هاله نغمه حمامخ از اونجام میاد بریم بازار....
انشاالله فردا برمیگردیم..‌.‌
چشم اومد میگم زنگت بزنه.....
دلم ب حال مامانمم می‌سوخت......
خدا سر هیچ بنده ای نیاره‌.....
با انیس رفتیم پیش یه متخصص زنان.....
گفتم نامزدم باهام رابطه داشت اما خیلی خونریزی دارم......
تا لخت شدن و نگاهم کرد...
خانم اون شخص آدم بود یا حیوون.....
تو نیاز به. بخیه داری.....
چطور با زن خودش این کارو کرده.....
چند سالته....
۱۶
یه سری تکون داد و گفت باید نامزدش بیاد تا من بهش بخیه بزنم.....
خونزیزیش شدیده....
از پا درمیارتش.....
انیس رفت اونطرفو و زنگزد ب فرزین....
نیم ساعت بعد اومد.....

حالم ازش بهم میخورد.....
آقا این زمان درست ولی این دیگه چه وضعشه.....
خانومت نیاز ب بخیه داره کلی خون از دست داده....
فرزین رو ب من....
نغمه حالت خوبه....
بغضم شکست و زدم زیر گریه.....
دکتر تو مطب ب من بخیه زد و ب فرزین تاکید کرد دو الی سه هفته طرفش نرو.....
تو دلم گفتم اون کار خودشو کرد دیگه منو نیاز ندارد......