۷ پاسخ

واقعا سخته خصوصا اگه فاصله بارداری کم باشه الان پسرم یک سال و نیمشه تازه زایمان کردم شد ۲۵ روز حالا بیا با یه نوزاد و یه بچه قرقرو که میخواد یکی فقط باش بازی کنه و براش وقت بزاره از اینورم بیا شب بیداری و شیر دادن کارای خونه و آشپزی بعدم باشوهری که هیچوقت درک نمیکنه واقعا سخته خیلی.... شبااا جووری میخوابم از خستگی انگار هزاار شب نخوابیدم

عزیزم واقعا خداقوت میگم به همه مادرها .درسته واقعا شاید نتونند اونجوری که باید درک کنند اصلا این مهم نیست مهم اینه دیگه کار اضافه نخواند.من الان واقعا با وجودی که همسرم همیشه هوام داره اما بچه هام همش میگن مامان مامان.کوچیکه که پشت سرم هرجامیرم میاد.بزرگه هم که مشق و درساش هست.از اونطرفم چندروز هست اول بچه ها مریض شدند که خداروشکر زود خوب شدند ولی خودم الان چندروز هست مریض شدم اما حالم بد هست باردارم هستم اصلا داغونم.همش میگم خدایا فقط اینها سالم باشن حالا من خوب میشم.تا میاد خوابم ببره کوچیکه میاد تکونم میده بیدارم می‌کنه بهونه میاره بغل .به به.آب.اصلا اوضاعیه .واقعا مادرها مظلومند

حق دارین

دقیقا حال و روز من حتی مامانم درک نمیکنه میگه ما چجوری چندتا بزرگ‌کردیم اخه بچه های اون موقع کجا الان کجا

فقط ترکش بده خودتوراحت کن.4.5 شب سختی بکشی بهترازاینه که 24ساعت شبانه روز درحال مکیدن باشه

من مریضم اسهال شدم هیچی نمیتونم بخورم
دخترم از شنبه مریض بود تازه امروز خوب شده انقد خسته م که فقط دلم میخواد بخوابم

منم همینم گلم
تازه شوهرم اخرشب ازم انتظار رابطه طولانی داره اونم هررررشب
منم بیهوش میشم از خستگی اونم بدش میاد

سوال های مرتبط